هیچ می دانی
هیچ کس
هرگز
در تمام این سالها
آن گونه که " تو " کودکانه دلداده بودی
دیوانه ام نشد
و " من " در پس اینهمه روز و ماه و سال
هرشب و روز
به تاوان دلی که به دست تو ندادم
برای دوست داشتن هایم دیوانه وار دیوار می کشم
و هربار
دست آخر
پنجره اش را از یاد می برم و
همانجا محبوس می مانم
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد 
|