
01-23-2011
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گشادبازی
داستان:
گشادبازی همان اسراف و تبذیراست ! هرکس در زندگانی مادی جانب اعتدال و اقتصاد را رعایت نکند و برای ولخرجیها و هوسبازیهایش حدی قائل نشود، این چنین کسی را مُسرف و مُبذر و یا به زبان شیرین فارسی «گشادباز» گویند زیرا در برنامه ی زندگی این گونه افراد به طور کلی اقتصاد و مال اندیشی مفهومی ندارد و از فرط غفلت و مستی، پای برسر هستی میکوبند.
گشادبازی به ظاهر واژهای مرکب است و ریشه ی تاریخی جالبی دارد که بیمناسبت نیست اجمالی از آن واقعه را شرح دهیم.
به طوری که در تذکره ها مسطور است در آن تاریخ که «امیر تیمور گورکانی» بر«شاه منصور» غالب آمد و منطقه ی فارس را مسخر ساخت «لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد حافظ» هنوز در قید حیات بوده است.
تیمور با شکوه و جلال خاصی وارد شیراز شد و تمام وجوه معاریف شهر به استقبالش شتافتند. تنها خواجه ی شیراز بود که قدرت و سیطره پادشاه گورکانی کمترین اثری در ارکان همت عالی و استغنای طبع او نداشت و گوشه ی عزلت را که به زعم عارفان، صدر مصطبه عزت است رها نکرد.
امیر تیمور کسی فرستاد و حافظ را به حضور طلبید.
حماری مرکوب خواجه بود بر آن سوار شد و نزد تیمورآمد. شاه گورکانی با خشونت و تندی پرسید : « چرا بر حمار خود سوار نشدی و به پیشواز ما نیامدی تا از اسب سلطنت به زیر آییم و آن چنان تجلیل و بزرگداشتی به عمل آوریم که در آینده از آن داستانها گویند ؟ »
خواجه ی شیراز که در رندی نادره زمان بود سری به علامت احترام فرود آورد و گفت :« امیربه سلامت باشد، حافظ اهل تکبر وتبختر نیست و به علاوه کرا زهره جرات است که در پیشگاه سلطان مقتدر گورکانی تمرد و جسارت ورزد. حقیقت مطلب این است که از آن بیم داشتم با مرکب ناتوانم به استقبال و پیشواز آیم ولی تراکم مستقبلین، امیر را از نیکو داشت این درویش خلوت نشین باز دارد. تصدیق میفرمایند که در آن صورت به شکل دیگری در کتب تاریخی منعکس میشد و آیندگان از آن به صورتی دیگر قضاوت میکردند ! بنده ی کمترین برای احتراز از همین واقعه ی احتمالی خلوت نشینی را به درک فیض حضور و شرکت دراستقبال امیرترجیح داد.»
تیمور گفت :« در این مورد به تو حق میدهم زیرا بعید نبود که گرفتاریها و اشتغال به امور مستقبلین مرا از تجلیل و بزرگداشت تو باز دارد ولی مطلب دیگری را که میخواهم با تو در میان بگذارم این است که من اکثر ربع مسکون را با این شمشیر مسخرساختم و هزاران بلد و ولایت را ویران کردم تا سمرقند و بخارا را که وطن مالوف و تختگاه است آبادان و مفتخر سازم. تو مردک به یک خال هندوی ترک شیرازی، سمرقند و بخارای ما را میفروشی چنان که در این بیت گفته ای :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
خواجه زمین ادب بوسید و جواب داد :« از آن بخشندگی و گشادبازی است که به این روز افتاده ام .»
صاحبقران را از این لطیفه خوش آمد و خواجه ی شیراز را مورد تفقد و عنایت قرار داد.
این نکته را هم نگفته نگذاریم که چون شاه شجاع بسیار زیبا و خوش صورت بود دکتر باستانی پاریزی اصطلاح ترک شیرازی در شعر بالا را ناظر بر مادر شاه شجاع میداند و مینویسد : « شاید آن رند خانمان سوز نیز این بیت را در وصف مخدومشاه که مادرش بود سروده باشد .»
درهرصورت اصطلاح گشادبازی از آن تاریخ ضرب المثل و به جای اسراف و تبذیر بر زبانها جاری گردید.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|