
04-27-2011
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روایتی دیگر از مثل :
آش شله قلمكار يا آش سرخه حصار يا آش قجرها
كار بدون نظم و بي حساب و كتاب را به آتش شله قلمكار تشبيه مي كند
ناصرالدين شاه سالي يك روز در فصل بهار به شهرستانك از ييلاقات شمال غرب تهران و بعدها به قريه سرخه حصار، واقع در تهران مي رفت (نذر ناصرالدين شاه اين بود كه در موقع بروز بيماري وبا در قرية شهرستانك آشي پخته و با تناول آن شفا يافته است. به همين جهت آن آش را به گردن او حق بزرگ و ثابتي است و هر ساله بايد خاطرة خوش آن را تجديد كرد) به فرمان او دوازده ديگ آش بر بار مي گذاشتند كه از قطعات گوشت چهارده راس گوسفند و انواع خوردنيها تركيب مي شد. كليه اعيان و اشرفا و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در اين آشپزان افتخار حضور داشتند و جمعا به كار طبخ و آشپزي مي پرداختند. وزرا و امرا و روسا در چادرها و خيمه ها جمع مي شدند و سبزي آش را پاك مي كردند. نسوان و خواتين محترمه كه در مواقع عادي و در خانه خود دست به سياه و سفيد نمي زدند، در اين محل در پاي ديگ آشپزان براي روشن كردن آتش و طبخ آش از بر و دوش و سروكول هم بالا مي رفتند تا هر چه بيشتر مورد لطف و عنايت قرار گيرند. خلاصه هر كس به فراخور شان و مقام خويش كاري انجام مي داد تا آش مورد بحث حاضر شود چون اين آش تركيب نامناسبي از غالب ماكولات و خوردنيها بود. لذا هر كاري كه تركيب ناموزن داشته باشد آن را به آش شله قلمكار تشبيه مي كنند
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|