از طرفی هم نباید یادمون بره که تا وقتی که موسیقی هست ؛ غزل اامکان نداره فراموش بشه ..
الان شما کنار بابا بزرگ 90 ساله من که یه پیرمرد بی سواد ِ بی سواده بشینی ... برات تا دلت بخواد شعر میخونه ..
یه روز برام اینو خوند :
من نارنج کف دست تو بودم روزی
احوال مرا نمیپرسی چند روزی
هرچند که گویند یار نو بسیار است ...
من یار قدیمی تو بودم روزی !
من جفت شاخام در اومد ! خدایا این که همش اسم منو ابجیمو قاطی می کنه
و یادش نمیمونه چجوری با این سنشو با این بی سوادی ش ایناره بلده..
هیشوقت شعر حشو شاملو اونجوری که یه غزل یا ترانه تو ذهن مردم میمونه ؛ موندگاری نداره و دهن به دهن نمی چرخه
این یعنی غزل هرگز تموم شدنی نیست !!!
ولی با این حال کار شاملو تحول عظیمی در شعر و ادبیات ما بوده
موج های پر از انگیزه ای رو به همراه خودش اورده
و برای مخاطب خاص خودش عزیزه.
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-14-2011 در ساعت 05:59 PM
|