سلاااااااااااام
اهم اهوم .... یا الله ........ صابخونه تشیف دارین یا مث همیشه از دیوار بپریم ؟؟
غزل وارد می شود ...
به سلااااااااااااااام کرمونشاهیای گل ...
ترنم و ادری عزیزم .... خوشحالم که موفق شدین .......... 
حورا جان ! غصه نخور عزیزم ... شاید یکی توو شرایط بدتر از شما باشه و به حال همین حالای تو غبطه بخوره...
یا شاید اگه سال دیگه قبول شی اتفاقای قشنگ تری برات حادث شه .....
مطمئن باش خدای مهربون همیشه بین بد و بدتر "بد" رو برات مقدر میکنه...
من عاشق رشته م بودم ... ولی توو بدترین شرایط روحی ،
درست روزی که با رئیس دانشگاه قرار ملاقات داشتم ، ازش دل کندم !
هرچند گاهی از این اتفاق دلم میگیره... ولی نا امید نیستم
چون افق های زیباتر و روشن تری رو برای خودم در آینده می بینم ... که با یکم صبوری حتما بدستشون خواهم آورد ..
اشکال همه ی ماها اینه که نتیجه گراییم و متاسفانه سیستم آموزش مملکتمونم از پایه تا بالا به همین تکیه کرده !
غصه نخور عزیزم..
مینا جون عاشق این دید ِ نیمه پر لیوانتم
واقعا نگرش زیبا و متفاوت می تونه کل زندگی یه ادمو عوض کنه ...
چقد خوبه به از شکست پلی برای پیروزی بسازیم......
خداجون کمک کن که اینو باور کنیم..............................
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-23-2011 در ساعت 12:31 AM
|