خیلی دوسش داشتم....
خیلی دوسش داشتم 
بغض کردم نمیدونم باید چی بگم ...
امروزم بارونیه.... دلم خیلی گرف...............
تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که از توی ده بیست تا سایت عکساشو جمع کردم
اون واقعا یه اسطوره بود ...
هنوزم باورم نمیشه ......................
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-23-2011 در ساعت 08:36 PM
|