یا رب آن نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
گرچه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سر منزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی زمنش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم بر مزنش
چون دلم حق وفا با خط و خالش دارد
محترم دار در آن طرّه ی عنبر شکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشد
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد زملال اندوه عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )