
07-31-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شاهکار من
دیروز با بچه های انجمن شعرمون رفتیم اینجایی که عکساشو میذارم
نوک کوه ! البته جنگل و رودخونه هم داشت اون بالا ...
1و2 .دوتا عکس سایه روشن از دوستم ,
3و4.دوتای بعدی هم غریبه ای که اجازه داد ازش عکس بگیرم !
(البته بهش نشون دادم که قیافه ش تو عکس نمیفته،بخاطرهمین قبول کرد) ,
5.بعدی هم عکس مردی ِ که متوجه نشد دارم ازش عکس می گیرم ! ,
6و7.دوتا عکس بعدی هم از مُروای گلم , دختر دبیر انجمنمون که حسابی باهام دوست شده بود ,
8.آخری هم یه نما از طبیعت بکر و فوق العاده ی اونجا...
بودن درکنار کسایی که دوسشون داری خیلی دوست داشتنی و آرامش بخشه 
شعر خوندیم , کوه نوردی و آب بازی کردیم ,توت و تمشک وحشی و سیب و آلو جنگلی چیدیم ,آواز خوندیم ,عکس گرفتیم و ....
غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|