نمایش پست تنها
  #1182  
قدیمی 09-28-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


نيش عقرب نه از ره كين است اقتضاي طبيعتش اين است

قورباغه درشتي لب بركه‌اي نشسته بود و آواز مي‌خواند، عقربي پيش قورباغه آمد، سلام بالابلند و گرم و نرمي كرد و گفت: «رفيق مي‌خواهم خواهشي از تو بكنم آيا انجامش مي‌دهي»؟ قورباغه گفت:«اگر شدني باشد با كمال ميل و رغبت انجامش مي‌دهم» عقرب گفت: «از قضا كسي كه مي‌تواند خواهشم را انجام بدهد تو هستي» قورباغه گفت: «حالا بگو ببينم چه بايد بكنم»؟ عقرب گفت: «لانه من آن طرف اين بركه است و خودت مي‌داني من نمي‌توانم در آب بروم تا به لانه‌ام برسم مرا كول كن و از آب بگذران» قورباغه گفت: «آخر برادر تو نيش زهرآگين داري، آمديم ترا كول كردم تا از آب بگذرانم تو هم مستيت كشيد كه نيشي به اين تن نازك من بزني آن وقت چه كنم؟» عقرب گفت: دارم از اين حرفت تعجب مي‌كنم، آخر رفيق‌جان چطور ممكن است تو به من خوبي كني و من عوض اين خوبي به تو نيش بزنم. نه، نه، اين خيال را نكن!» قورباغه گفت: «بسيار خب، سوارم شو»

عقرب سوار شد و قورباغه داخل آب رفت و شناكنان داشت مي‌رفت كه عقرب نيش خودش را زد، قورباغه گفت: «ديدي كه به قولت وفا نكردي!» نيش دوم را زد كه قورباغه رفت زير آب پس از مدتي سرش را بيرون آورد و گفت: «رفيق چطوري؟» عقرب گفت: «رفيق نزديك بود خفه بشوم» قورباغه گفت: «عيب ندارد! رفتن زير آب نه از غرض است ترك عادت موجب مرض است» عقرب گفت: «رفيق! زدن نيش من نه از ره كين است اقتضاي طبيعتم اين است» نيش سوم را كه زد، قورباغه زير آب رفت، ماند و ماند تا عقرب خفه شد .

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید