شعرهایی که اینجا میذارم شعرایی نیست که یک شبه انتخاب کنم
شعرایی اند که با تموم وجود دوسشون دارم و از بس تکرار می کنم ,نقطه نقطه شونو حفظم !
شاید بهترین هایی که تاحالا خوندم ...
پدرم میگوید از سولماز بگذر
که رنج می آورد
مادرم گریه می کند از سولماز بگذر
که مرگ می آورد
خواهرهایم به من نگاه می کنند . . . باخشم
که ذلیل دختری شده ام
آه سولماز . . .
این ها چه می دانند که عاشق سولماز بودن چه درد شیرینی است...
به کوه می گویم سولماز را می خواهم
جواب می دهد من هم...
به دریا می گویم سولماز را می خواهم
جواب می دهد من هم...
در خواب می گویم سولماز را می خواهم
جواب می شنوم من هم...
اگر یک روز به خدا بگویم سولماز را می خواهم . . .
زبانم لال . . . چه جواب خواهد داد؟
نادر ابراهیمی
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|