نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 09-30-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر , ص 43 و 44 لیلا کردبچه

نقل قول:
نوشته اصلی توسط KHatun نمایش پست ها
دریا خندید
در دور دست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.

ــ تو چه می‌فروشی
دختر غمگین سینه عریان؟
ــ من آب دریاها را
می‌فروشم، آقا.
ــ پسر سیاه، قاتی ِ خونت
چی داری؟
ــ آب دریاها را
دارم، آقا.
ــ این اشک‌های شور
از کجا می‌آید، مادر؟
ــ آب دریاها را من
گریه می‌کنم، آقا.
ــ دل من و این تلخی بی‌نهایت
سرچشمه‌اش کجاست؟
ــ آب دریاها
سخت تلخ است، آقا.
دریا خندید
در دوردست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.

شعرِ آبِ دریا سروده لورکا ترجمه شاملو
وای مونا !!!!! من عاشق این شعرم ! مرسیییییییی : )
______________________________

این شعر لیلا کردبچه فوق العادست ...

" گوشواره های مروارید "


روزی هزار بار با تو برخورد می کنم

و هربار اسمم را کجا شنیده ای ؟
و چقدر چهره ام برای تو آشناست !

تقصیر چشم های تو نیست
اگر در نقطه های کور خانه زندگی می کنم
و تکرار می شوم هر روز
شبیه عطر بهار نارنج روی میز صبحانه
شبیه خطوط قهوه ای چای
ته فنجان ها
و شبیه زنی در آینه
که ابروهایش را بر می دارد و
فکر می کند دنیا
در چشم های تو تغییر خواهد کرد

تقصیر چشم های تو نیست
می دانم
این خانه تاریک تر از آن است
که چهره ام را به خاطر بسپاری
و ببینی چگونه بوی مرگ از انگشت هایم چکه می کند
هربار که نمی پرسی شعر تازه چه دارم

حق با تست
پوشیدن پیراهن حریر
و آویختن گوشواره های مروارید
حس شاعرانه نمی خواهد
و می شود آنقدر به نقطه های کور زندگی عادت کرد
که با عصای سپید کنار هم راه برویم

و با خطوط بریل
با هم حرف بزنیم ...

لیلا کردبچه

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید