نقل قول:
نوشته اصلی توسط آناهیتا الهه آبها
آفرین که حداقل راستشو میگی...
تفسیر خود من از این جمله اینه که
اینجا گندم اگه بمیره در عوض غذای چندین نفر رو تامین میکنه
آدم باید گاهی از منافع خودش بگذره نباید خودخواه باشه
گاهی باید از خود گذشت...
یه مثال مالی میزنم
مثلا شما اگه مقداری پول دارین که بهش احتیاج ندارین یعنی اونقدر تامین هستین که نیازی بهش نداشته باشین
باید این پولو در اختیار کسایی بذارین که بهش احتیاج دارن شاید با این کمک شما حتی جان یه نفر از مرگ نجات پیدا کنه
نه اینکه بگین پول خودمه اختیارشو دارم دوست دارم بذارم تو متکام
قبول دارین یا نه؟
|
آهان منظور از مردن ..خوردن گندم بود...من فکر کردم زیر خاک رفتنش یعنی مردن گندم....
قبول دارم حله...هر چی شما بگی همونه.....منو پول میبینی , چون تو بورسم آدم مادی هستم ........که مثال پولی زدی؟
حالا جدا از این جمله ... من یه بار انجیل یکیشو خوندم آخه 4-5 تایی انجیل هست...اصلا نفهمیدم چی میگه...اصلا کاری به حرف کسی ندارم ...اما مشخص بود تغییر پیدا کرده منظورم اینه یه آدم نوشتش...الان این مستندایی که این کاناله ..نشون میده ..نمیدونم دیدی یا نه ...مثلا میگه جنگ های باستانی..مثلا یه قسمتش راجع به حضرت داوود و کلا پیامبرای بنی اسراییل بود...همش چرت و پرت میگفت ...میخواست مثلا بگه داوود جنگجوی بی رحم بود ...بد بود ..خیانتکار بود به ملتشو از این حرفا.....بعد استناد میکرد به انجیل که آره توی انجیلم فلان آیه همین رو نوشته....که داوود فلان کارو کرد...خلاصه داستان سر هم کرده بود .....اما در کل سخن نیک و حق رو آدم از هر کس و هرجا میشنوه باید بپذیره و منم سر تعظیم فرود میارم در برابر جملتون که امضا گذاشتید.....
این نوشترم قبلا فکر کنم توی سایت گذاشتم...اینم مثلا از انجیله حالا اصله یا نیست به هر حال قشنگ بود....
.................................................
نکته ای از انجیل:
در Malachi آیه ٣.٣ آمده است:
((او در جایگاه پالاینده و خالص کردن نقره خواهد نشست))
این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمی دانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی می تواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند. همان هفته با یک نقره کار تماس گرفت و قرار شد او را در محل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود،گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نفره چیزی نگفت. وقتی طرز کار نقره کار را تماشا می کرد، دید که او قطعه ای نقره را روی آتش گرفت و گذاشت کاملا داغ شود. او توضیح داد مه برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جا است نگه داشت تا همه نا خالصی های آن سوخته و از بین برود. زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته می شویم. بعد دوباره به این آیه که می گفت ( او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست)) فکر کرد. از نقره کار پرسید آیا واقعا در تمامی مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟ مرد جواب داد بله. نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگه دارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد.اگر در تمام آن مدت لحظه ای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.
زن لحظه ای سکوت کرد بعد پرسید: از کجا می فهمی نقره کاملا خالص شده است؟ مرد خندید و گفت: خوب خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.
اگر امروز داغی آتش را احساس می کنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و هم چنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.
در عشق همچو آتش چون نقره باش دلخوش
چون زاده خلیلی آتش توراست مسکن
مولانا
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
ویرایش توسط آريانا : 10-18-2011 در ساعت 07:49 PM
|