گمگشته ای دارم در شهر شیدایی
در سوز و گدازم با رنج تنهایی
آه، ای پرستو، وقتی به هر سو پر می گشایی پر می گشایی
خواهم که از او با یک نشانه سوی من آیی سوی من آیی
آن عاشق دلخسته منم، طالع و شیدا
افسانۀ من شد همه جا، ورد زبانها
یارب، دل تنگم در سینه شکسته
از هر طرفی غم راه منو بسته
آه ای پرستو، وقتی به هر سو پر می گشایی، پر می گشایی
خواهم که از او با یک نشانه سوی من آیی، سوی من آیی
ای غایب از نظر، بخدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت (غزل از حافظ)
گمگشته ای دارم در شهر شیدایی
در سوز و گدازم با رنج تنهایی
آه، ای پرستو، وقتی به هر سو پر می گشایی پر می گشایی
خواهم که از او با یک نشانه سوی من آیی سوی من آیی
ترانه گمگشته از استاد ایرج ( حسین خواجه امیری )