نمایش پست تنها
  #1626  
قدیمی 12-16-2011
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمت
دردی کش خمخانه تزویر و ریا بود

پرورده مریم هم اگر چشم تو میدید
عیسای دگر میشدوغافل زخدا بود

نفرین ابد بر تو که از پیکر عمرم ن
یمی که روان داشت جدا کردی و رفتی

نفرین ابد بر تو که این شمع سحر را
در رهگذر باد رها کردی و رفتی

نفرین به ستایشگرت از روز ازل باد
کاین گونه تو را غره به زیبایی خود کرد

پوشیده ز خاک آیینه حسن تو گردد
کاین گونه تو را مست ز شیدایی خود کرد

این بود وفاداری و این بود محبت؟
ایکاش نخستین سخنت رنگ هوس داشت

ای کاش که آن محفل دلساده فریبت
بر سر در خود مهر و نشانی ز قفس داشت

دیوانه برو ورنه چنان سخت ببوسم
لبهای تو می ریخته را کز سخن افتی

دیوانه برو ورنه چنان سخت خروشم ت
ا گریه کنان آیی و در پای من افتی

دیوانه برو تا نزدم چنگ به گیسوت
صورتگر تو زحمت بسیار کشیده

تا نقش تو را با همه نیرنگ به صد رنگ
چون صورت بی روح به دیوار کشیده

تنها بگذارم که در این سینه دل من
یک چند لب از شکوه بیهوده ببندد

بگدار که این شاعر دلخسته هم از رنج
یک لحظه بیاساید و یکبار بخندد

ساکت بنشین تا بگشایم گره از روی
در چهره من خستگی از دور هویداست

آسوده گذارم که در این موج سرشکم
گیسوی بهم ریخته بر دوش تو پیداست

من عاشق احساس پر از آتش خویشم
خاکستر سردی چو تو با من ننشیند

باید تو ز من دور شوی تا که جهانی ا
ین آتش پنهان شده را باز ببیند

(معینی کرمانشاهی)
__________________
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید