آره افسانه جون واقعا وحشتناکه آخه ما چند تا مدرسه ایم که همشونم دبیرستانن و پیش همن.بچه های بدبخت آبادی هم اگه روداری کنن حسابی کتک میخورن.قبل از امتحانات یه دعوایی بود که دیگه بدبختی بود به هم رحم نمیکردن با گرز تویه سر هم میزدن و با چاقو لت و پار هم میکردند تا چند روز حتی لاتهای بزرگم میامدن در مدرسه و ادعاشان میامد برای بچه های آبادی خلاصه خر تو خری شده بود واسه خودش.پلیسم که نمیتانه زیاد باهاشان در بیفته هر بار که پلیس ها هم میان لاتها با سربازاشون دعوا میکنن و جالبه که کتکشان هم میزنن سربازهای بدبختم نمیتانن کاری بکنن یه بارم پلیس اومد دست بند یکیشون بزنه که اون لاته دست بند و ازش گرفت و تهدیدش کرد که میکشمد و پلیسم از خیر و شرش گذشت.
منالیل کرماشان هاینه کو؟ کوره بان و دور یک بیومن خاطره تعریف بکیم!قی ری درو و چشت بیوشیم تا خوشمان بودن!