[مهرگان]

نوشته اصلی توسط آناهیتا الهه آبها

مهرگان ! آقا شرمنده بازم براي او قضيه

آقا كايت و كايت بازي فقط سراب نيلوفر خوشه

ما اونجا كايت هوا كرديم هي نزديك بود خودمانم باشش بريم آسمان

مهرگان جدي او شمع بود؟ بيشتر شبيه ستون سيماني بود آخه نه كه سبزه از جنس موكت بود ميگم شايد اونم اي جور جنسي داشته

ما 12 بدر رفتيم بيستون والا خوش بود دوزله آورده بودن ميزدن و مردمم هه ل پركه ميكردن (البت فقط مردا م اينقد دلم مخواست سر چوپي بگيرم!)

آقا عكسات بذار تو اي تايپيك

عکسهای اعضا از استان کرمانشاه و غرب کشور

مهباگيان ما گردنه پاطاق رفتيم ولي اينجايي كه گفتيه نرفتيم اگه ميتاني چند تا عكس بعدا برامان بگير و برامان بذار
كره خاله رزيتا ما بيستون نرفتيم ازش رد شديم ما رفتيم نژيوران يه كم اولاي بيستونه

اونجا هم بي نهايت شلوغ بود مامانم اينا مخواستن قازياغه! و شنگ بكنن كه نداشت به جاش پونه كندن جاتان خالي آش "ماساوا"ي خوشي ازش درستيديم

ولي خاله اگه ميدانستم بيستوني ميامدم با هم بازي ميكرديم ما هم حدود بيست سي نفري بوديم

درود بر مرحوم حسين پناهي خدا بيامزدش

و درود بر تو اي ترنم بري جمله اي كه گذاشتي

اک خدا هاوار!
خو ما هم 12م رفتیم اونجا !

نه کره، سیمان بود، چه میدانم چه بود !
مه از او بزم هه لپرکی و اینا خوشم نمیاد در ملا عام! همه دورشان جمع شده بودن7


سلام فرانک خانوم عزیز احوال شما؟
امیدوارم که خوب خوب باشید