سلام و درود هزاران آرزوی خوب برای شما همه ی دوستای گلم خیلی دوستان دارم وی آنا، امسال سال نهنگه ! چه مه خستم حوصله ندارم، آخر هفته امید خدا دارم میام تهران، میام پیشت، خسته نباشی عزیز البت راستم میگی به قول یکی از استادامان: هوا بد جور دو نفره س !!!! مهبا مه جوجگدم افسانه خانوم حالا مه یه شیزی بگم: مه خودم، مامانم پاوه ایه، اما تا 7 سالگی نه خودم نه خواهرم، بلد نبودیم یک کلمه هم پاوه ای صحبت کنیم. دایی بزرگوارم میدانین چه شیوه ای درپیش گرفت که ما این زبان شیرین را فراگرفتیم؟ باهامان صحبت میکرد، مثلا سوال میپرسید، ما هم میفهمیدیم پاوه ای، اما خب میخواستیم جوابشو بدیم، کوردی جواب میدادیم. بعد میگفت که: چی؟ نمیفهمم چی میگید؟ بعد خواهرم گفت این فارسی بلده، ما هم دو تایی فارسی جوابش را میدادیم، باز با عصبانیت میگفت: من نمیفهمم شما چی میگید؟ (اینا همه ش با زبان پاوه ای!) ما هم نا چار بودیم در اون مدت کوتاه 3 ماهه که داییم منزل ما بود، بصورت فشرده یادبگیریم به زبان پاوه ای فصیح صحبت کنیم ! خیلی از پدرا و مادرا را میشناسم مثلا همین داداش خودم، نه که تو خانه همه ش کوردی صحبت میکردیم، وقتی رفت مهد کودک خیلی دچار مشکل شد، فارسی بلد نبود. ما هم روابطش رو با بچه های تو کوچه افزایش دادیم. یه دختر کوچولویی همسایه مون بود، به اسم نیلوفر، همو موقع ها که بازی میکردن تو کوچه؛ داد داداشم بلند میشد که : وی خدا ! چنی قینم میا از نیلوفر ! ای مثلا آمده فارسی یاد بگیره یا یه پدر مهربانی را میشناسم که برای اینکه پسرش فارسی یاد بگیره، توی خانه همه ش فارسی حرف زده. یه روز مادره با پدره داشتن صحبت میکردن، پسرشون میاد به مادره میگه: مگه نمیدانی بابا فارسه؟ کوردی بلد نیست ؟ خلاصه ! سرتان را درد نیاورم ! درست میشه یواش یواش . . . ---------------------------------------------- حالا یک مطلب فیکه عرض کنم اونم اینه که: بلبلی نخود فقط مخصوص کرمانشاس عکسشم نیس تو نت ! میگم بذارم یه عکسی از بلبلی نخود