تفسیر معجزه
گیرم
که چیزی نمانده
به آخر خط
که خطی نیست
جز باور گیجی
از یک ادامه ی ناپیدا
و نشاندن عکسی
بر طاقچه های ابدیت
حال که مرگ
ناخواسته
هر روز قدمی به سوی ما می آید
باید که خواسته
قدمی به سوی دانایی رفت
و معجزه را تفسیر کرد
در هوش نگاهی
که با قطره ای آب
به بیکرانه ی دریا می رسد
و از سنگریزه ای
بر بلندای کوهی
به معراج می رود
|