باز از حسرت پاییزی تو دلتنگم
از تو می گویم و در قافیه ها می لنگم
از تو می گویم و هر شب به جدالی سنگین
با همه شاید و اما و اگر می جنگم
مثل یک پنجره در حسرت ناکامی ها
آه ، ای رهگذران ، منتظر یک سنگم
گرچه زیباست ولی کاش که ویران باشد
در و دیوار، که دور از تو گرفته تنگم
باز هم اشک به دامان غزل می ریزم
شاید این گریه در این لحظه شود آهنگم