گاهی دلت بهانه هایی میگیرد که خودت انگشت به دهان میمانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت میکنی...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری ،انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای ،گوشه ترین گوشه ای ! که میشناسی بنشینی و "فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ میشود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید...
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|