نمایش پست تنها
  #3467  
قدیمی 07-23-2013
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام
مهرگان از پستت خوشمان آمد آفرین
علی جمالی خوش آمدی گربه ها خیلی باحال بودن مخصوصا شیرازیه
خاله رزیتا ممنون به خاطر شعرها اگه اجازه بدین منتقلشان کنم به تایپیک شعر کرمانشاه
یه چیزی براتان تعریف کنم
م الان باید مرده بودم
آقا دیشب خانه خالمان بودیم
با خاله ام رو یه تخت دو نفره که یه طرفش میخورد به حیاط خوابیده بودیم
تخته رو یه بهار خواب بود که کلا فاصله اش با زمین می شد یه متر
منم طرفی خوابیدم که رو به حیاط بود
نصفه شب دیدم خاله ام داره داد میزنه رو سرم آی کمک آی کمک
منم چشمه وا کردم ببینم چه شده دزد آمده دیدم زیر درخت انجیرم!!!
حالا چه درخت انجیر وسط حیاطه
فک کنین م یه دو سه متری با مغز پرت شدم پایین خودم نفهمیدم
خاله ام گریه میکرد میگفت آنا خوبی چیزیت نشده دست و پات نشکسته!!!
منم خوابم میامد اصلا نمیدانم جوابشه دادم یا نه
پاشدم آمدم سر جام خوابیدم
مامانم میگه فرشته ها گرفتنت وگرنه ضربه مغزی می شدی
بو خدا م اصلا بد نمیخوابم ولی ای دف نمیدانم چه شد یهو
میگم خدا رحم کرده بود تختای تو خوابگاه محافظ داشتن
خلاصه برین یه نذری چیزی بدین که عزیزتان جان سالم به در برده
بــــــــــــــــــــــله....
__________________


پاسخ با نقل قول
7 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید