موضوع: طومار تاریخ
نمایش پست تنها
  #409  
قدیمی 11-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


رضا خان و سرهنگ مست


ميگن رضاخان شبها با ماشين توي خيابون هاي طهران ميگشته

و به امورات نظامي کشور رسيدگي ميکرده !

يک شبي که داشته توي خبايون ها گشت مي زده مي بينه يک درجه دار نظامي داره مست و پاتيل توي

خيابون تلو تلو ميخوره و راه ميره , رضاخان به راننده اش ميگه وايسا اين نظامي را سوار کن ببينم کيه

که با اين وضع داره توي خيابون تلو تلو مي خوره !

راننده درجه دار را سوار ميکنه و ميشينه جلو , رضاخان هم عقب نشسته بوده !

رضاخان شروع ميکنه سوال کردن و مي پرسه:

- سربازي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- گروهباني ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرواني ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرگردي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرهنگي ؟

نظامي ميگه بزن قدش!

نظامي هم بعد از سوال و جواب رضاخان شروع ميکنه به سوال کردن ...

- سربازي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- گروهباني ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرواني ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرگردي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرهنگي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- تيمساري ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سپهبد ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- ارتشبدي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- رضاخاني ؟

رضاخان : بزن قدش !

نظامي فرو ميره توي صندلي ماشين و حالا رضاخان مي پرسه ...

- ترسيدي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- شاشيدي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- ر....ي ؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید