
11-23-2013
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من متوجه شدم، اتفاقا پای پی سی بودم، آخرش میدونم شهید پی سی میشم
امیرعلی عادت داره وقتی رو صندلی هستم، شوخی می کنه و صندلی رو تکون میده، مثلا میخواد منو بندازه زمین و در بره، برا همین خیلی محکم اینکارو میکنه، امشب دو بار صندلی که روش نشسته بود دو بار با شدت تکون خورد، گفتم نکن امیرعلی، دیدم صدای امیرعلی از توی اتاق پگاه میاد
مراقب خودتون باشید، انگار خیلیا امشب بیرون از خونه هستن، شب خیلی سردیه مراقب باشید سرما نخورید
ما که خونه ایم، اگه ندیدمتون حلال کنید 
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|