موضوع: طومار تاریخ
نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 06-18-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


« روغن داغ آقا محمد خان قاجار »

همان طور که می دانید آقا محمد خان مدتی بعد از قتل پدرش تحت نظر کریم خان قرار گرفت و چند سال تحت نظر او در تهران بسر می برد و به تحصیل اشتغال داشت و مستمری بسیار جزئی به وی پرداخت می شد. که کاملا" در مضیقه باشد . وی از یک دکان که نزدیک خانه اش بود قدری روغن می خرید و غالبا" اشکنه درست می کرد- دکاندار که نزدیک پشیز روغن نامرغوب به او می داد. آقا محمد خان به دکاندار می گفت : چرا به من روغن متعفن می دهی و او پاسخ داد از دکان دیگر بخر و دکان دیگری نزدیک نبود آقا محمد خان کینه آن دکاندار را در دل داشت روزی که به سلطنت رسید دکاندار را احضار کرد و گفت : آیا مرا می شناسی دکاندار نتوانست او را بشناسد. زیرا سالها گذشته بود و قیافه خواجه قاجار عوض شده بود آقا محمد خان خود را به او معرفی کرد و گفت : همان کسی هستم که در روز تنگ دستی یک پشیز روغن از تو می خریدم و هر روز روغن متعفن می دادی. دکاندار بلرزه افتاد و گفت : حاضرم جبران کنم خان قاجار گفت : اگر ستم تو استمراری نبود تو را می بخشیدم ولی در تمام مدتی که اجبار داشتم از تو روغن بخرم به من روغن بد دادی و حتی بعد از این که به زبان آمدم و موضوع را به تو گفتم روش خود را عوض نکردی دژخیم به دستور آقا محمد خان دیگ بزرگی آورد مقدار زیادی روغن از دکان او آوردند. و در آن ریختند و روغن را حرارت دادند و آنگاه دست و پا دکاندار را با طناب بستند و در حالی که التماس می کرد و طلب عفو می نمود در آن روغن داغ انداختند آقا محمد خان بدون کوچکترین تائیر فریاد دلخراش او را می شنید تا به خاموشی گرایید و بمرد. این نمونهای از کینه توزی او بود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید