سردار عزیز خان مکری
عزیزخان مکری درسال ۱۲۰۷ در روستای نستان گورک(طوایف مرادبیگی) یکی از روستاهای توابع شهر سردشت متولد شد. وی یکی از کردهای اهل سنت سردشت بود. او بیش از ۵۰سال خدمت برای حکومت قاجاریه کرد. سردارعزیزخان با حضور در ریاست دارافنون و ولی عهد آذربایجان و همچین وزارت جنگ تاثیر موثری به دوران و حکومت قارجاریه گذاشت. عزیزخان مکری به عنوان یک شخصیت سیاسی، نظامی با خاستگاه قومی(کرد) و مذهبی(اهلسنت) توانستهاست در نتیجهٔ شایستگی شخصی و پشتیبانی برخی رجال عصر تا بالاترین عرصههای تأثیرگذاری و تصمیمگیری در حاکمیت ارتقا بیابد و کارهایی همچون مشارکت در تأمین و تثبیت امنیت کشور، مقابله با شورشیها، مشارکت در سیاست و روابط خارجی کشور، پرورش نیرو و مدیر در دستگاه اداری و اصلاح دستگاه اداری و نظامی کشور داشته باشد. سردار دربین بزرگان حکومت قاجاریه مردی با رشادت، نیرومند، پاک و باکفایت شناخته شده بود. حضور کردها در دربار قاجار یکی از طلایی ترین فرصتهایی بود که همین حس باعث شده بود تا امیر کبیر نامدار عزیز خان را به دامادی خود برگزیند و در دم مرگ هنگامی که حاج علی خان صاحب الدوله قاتل امیر کبیر به دستور شاه میخواست رگش را بزند اینگونه وصیت میکند: گر شما رگ من را میزنید بدانید زمانی رگ شاه ناصرالدین شاه را زدم که دارالفنون را تاسیس نمودم اما وصیت من این است اگر من را از بین بردید در میان شماکسی هست که ایران را آباد میکند او کسی نیست به جز عزیزخان سردار کل
اگر از دیدگاه نظام مهندسی اجتماعی وقایع و حضور کردها را در دربار بررسی کنیم، این حقیقت تاریخی بر همگان آشکار میگردد که در مثلث نظام اجتماعی کردها اگر در هرم مذکور در صدر نبودهاند در طبقات دوم حضور فعال و موثری در دربار قاجار داشتهاند.
سردار عزیزخان در اواخر سال ۱۲۸۴ در روستای کوچک بوکان اقدام بساخت مقر و قلعهٔ برفراز تپهٔ به نزدیکی چشمه همیشه خودجوش روستا کرد. سردار عزیزخان که در دوران خود اوج و ابهتی خاصی در میدان جنگ و سیاسیت کشور و بخصوص آذربایجان داشت. متسفانه در سال ۲۵. شوال ۱۲۸۷ بعد از بیست روز مریضی و وضعیت وخیم درسن ۸۰ سالگی درشهر تبریز فوت کرد. امروزه مکان دفن خانواده وی در پارک عمومی ملت شهربوکان قرار دارد. یکی از مهمترین اقدام وی ساخت پل ارتباطی سردشت – مهاباد و بانه درسال ۱۲۳۷ شمسی حدود ۱۴۰سال قبل. این اقدام موثروی باعث نوعی دلبستگی سردار در بین مردم مناطق مختلف کردنشین شد.
ناصرالدین شاه قاجار در كتاب سفرنامه كربلای خود، صفحه 218 می نویسد: روز پنج شنبه بیستم شوال 1287 قمری- 1249 شمسی، تلگرافی از مستوفی الممالك رسید كه عزیزخان بعد از 20 روز مریضی در تبریز فوت كرده است با اینكه عمر سردار مرحوم، قریب 80 سال بود، از فوتش بسیار افسوس خوردم.
اما میرزا جعفر خورموجی وقایع نگار در كتاب حقایق الاخبار می نویسد: »عزیزخان سرآمد صفات حمیده و اخلاق پسندیده بود. نسبت به عموم مردم متواضع بود بخصوص آشنایان قدیم«. میرزا جعفر درجایی دیگر می گوید: عزیز خان سردار كل را به اتهام جرم نا معلوم بركنار كردند ایست ویك (Ed.Eastwick) كاردار سفارت انگلیس سال 1236 خورشیدی در تبریز سردار كل را دیده است در كتاب »سه سال اقامت در ایران« می نویسد. »سردار كل یكی از خدمتگزاران پیر قدیمی دولت ایران است نامش عزیزخان و به یكی از قبایل كرد منتسب، مذهبش سنی است به یاری میرزاتقی خان وزیر مشهور به علت كفایت به سمت آجوادنباشی رسید و بعد سردار كل یعنی فرمانده كل قوا شد و در ایام جنگ ما با ایران همین سمت را داشت. سردار كل مردی است تنومند درشت استخوان با چشمانی در خون گرفته و چهره ای بر افروخته. واسیلی نیكیتین در كتاب كرد و كردستان می نویسد: عزیز خان مكری چون به تهران رسید به امر ناصر الدین شاه دایره انتظاماتی در پایتخت دایر كرد كه كردهای مكری ساوجبلاغ و كلهر و كرند و افشار به فرماندهی علی خان پسر عزیز خان مكری در آن خدمت می كردند. به پاداش این خدمت در ارتش ایران ارتقا یافت. نیكیتین در جایی دیگر می نویسد: بر اثر توطئه چینیها و میرزا آقا خان نوری صدر اعظم، عزیزخان سردار متهم شد به اینكه برای استقلال كردستان و جدا كردن آن از خاك ایران با دولتهای روس و انگلیس، زد و بند كرده است. به همین دلیل عزیز خان مغضوب شاه شد و بر سر املاك خود در بوكان بازگشت. اما مهدی با مداد در كتاب شرح رجال ایران - جلد دوم می نویسد: سردار كل با این كه مردی با كفایت و متواضع و بخشنده و زیرك و جوانمرد محسوب می شده، از طمع جاه طلبی و دسیسه بازی به خصوص از قساوت خالی نبوده ... . بعد از مرگ امیركبیر حسن سلطان اورامی بر علیه ناصرالدین شاه قیام كرد و عزیز خان متهم به همكاری با وی شد. در تحفه ناصری اشاره شده كه در سال 1247 خورشیدی حسن سلطان اورامی با معاونت عزیزخان شورشی دست و پا كرد. اگر تنها زندگی سیاسی و اجتماعی عزیز خان، را از دید مثبت ننگریم و جنبه های منفی آن را نیز به بحث خود اضافه كنیم و معتقد به این نباشیم كه هر كس متوفی گردید تمام اقداماتش مثبت تلقی گردد. موارد زیر را نیز باید متذكر گردیم: 1- عزیز خان علاوه بر صفات مثبت و مردمیش نسبت به مال اندوزی و ازدیاد املاك بی میل نبوده است. عزیز خان مشهور به سردار كل از طایفه مراد بیگی از اهالی نستان گورك سردشت به پایه و مراتب بزرگی و سرداری و ملك داری رسیده. چند نفر از اشخاص بوكان به عنوان قرض 400 تومان از وی وجه نقد و رایج آن زمان پول گرفته، مدیون و بدهكار خواهند شد و قسمتی از سهم و رسد خود به اسم عزیز خان سردار رهن و گرو می گذارند. بعد به عناوین مختلفه بر تمامی شش دانگ بوكان و حوالی و حواشی متعلق و منوط به آن استیلا و تصاحب نموده به كلی در اختیار گماشتگان سردار قرار می دهند. (خاطرات میرزا كریم بهرام بیگی مجله مهاباد شماره 52 و 53) قره العین شاعری خوش ذوق بود، در میان زنان شاعر شهرت خاصی داشت. وی در سال 1223 خورشیدی مدتی در باغ ایلخانی به جرم بابیگری محبوس و پس از چندی فراش های (عزیز خان) سردار كل كه مامور تعقیب و كشتن بابیان بودند دستمالی بر گردن او بستند و آنقدر كشیدند تا خفه شد و پس از آن جسدش را به چاهی افكندند در حالیكه 26 سال بیشتر نداشت (سایت www.fa,wikipedia.org) اما این ضعفهای شخصی كه مشخصاً در هر انسانی به نسبت موجود است چیزی از عظمت خدمات سیاسی و اجتماعی عزیز خان در دوران بسته ی سیاسی دوره ی ناصرالدین شاه كم نمی كند. حضور كردها در دربار قاجار یكی از طلایی ترین فرصتهایی بود كه بانی آن كسانی نبودند جز هم شهری های كرد زبان خودمان كه متاسفانه در میان ما شناخته شده نیستند. همین حس باعث شده تا امیر كبیر نامدار و مشهور عزیز خان را به دامادی خود برگزیند و در دم مرگ هنگامی كه حاج علی خان صاحب الدوله قاتل امیر كبیر به دستور شاه می خواست رگش را بزند اینگونه وصیت می كند: اگر شما رگ من را می زنید بدانید زمانی رگ شاه (ناصرالدین شاه) را زدم كه دارالفنون را تاسیس نمودم. اما وصیت من این است اگر من را از بین بردید در میان شما كسی هست كه ایران را آباد می كند او كسی نیست به جز عزیزخان سردار كل. اگر از دیدگاه نظام مهندسی اجتماعی وقایع و حضور كردها را در دربار بررسی كنیم، این حقیقت تاریخی بر همگان آشكار می گردد كه در مثلث نظام اجتماعی كردها اگر در هرم مذكور در صدر نبوده اند در طبقات دوم حضور فعال و موثری در دربار قاجار داشته اند. متاسفانه شونیسم تفكر مذهبی و سیاسی نه تنها دامن سیاستمداران بی رحم را چسبیده است بلكه مورخان كشورمان نیز از این تفكر شونیستی بی بهره نبوده اند. بر ایشان سنگین بوده كه یك نفر كرد زبان و سنی مذهب در دربار قاجار امورات لشكری و نظامی را در دست بگیرد و مورد علاقه شاه وقت قرار بگیرد، به همین جهت تاریخ حق شایسته را به عزیزخان نداده جز در موارد اندكی كه قابل ذكر نیست. خدایش بیامرزدش و مردمش سپاسگذار وی. عزیز خان طبع سرودن شعر را هم داشته است.
تاترا صورتگران تصویر قامت كرده اند
دیده انصاف اگر باشد قیامت كرده اند
عاشقان را از قیامت بیم نبود كاین گروه
سالها در آتش عشق استقامت كرده اند
این حقایق كز درون عاشقان سر می زند
عارفان را سر به سر، زین ره، ندامت كرده اند
در چمنزار محبت خنده گلهای دل
از سحاب چشم عشاقان غرامت كرده اند
من ره امن و سلامت دانم ای ناصح ولی
عاشقان كوی وی ترك سلامت كرده اند
بر دو چشم مست می گونیش از آن بردم نماز
كاندران محراب ابرویش اقامت كرده اند
دانم آن زلف سیه را از چه هندو خوانده اند
زانكه در بتخانه رویش اقامت كرده اند
عشق را پایان نباشد مكریا خاموش باش
راویان در این حكایت بس روایت كرده اند
محمد خان مكری از خاندان عزیز خان حاكم منطقه آلان بود. محمد خان زكات و درآمد آلان را صرف مسجد و حجره ها و علوم دینی منطقه ی آلان می كرد كه این نیز نیاز به تحقیقات دقیق دارد. همین اقدامات بعدها آلان را به دارلعلما تبدیل كرد. ملا محمود خواهرزاده(غریب) در وصف محمد خان مكری مینویسد:
محه ممه د خانی موكری ئه رشه دی نه سلی بداخانی
سوپاسالاری به گزاده و عه شایری موكریانی
به داد وعه داله ت نه وشیره وانی تاقی كیسراهی
به ته دبیر و فه راسه ت ئاسه فی ملكی سلیمانی
سه خاوه ت حاته می تایی شجاعه ت روسته می زالی
زكاوه ت ئیبن وسینای فه ساحه ت خاجه غسانی
هیلالی شوهره تی ناوت زولالی ئه نوه ری راهی
نیزامی نه زمی فیردوسی مه قامی عیلم و عیرفانی
به سه به ب تو مه كتوباتی ئه شعاری سه لیسی تو
چیه كورد وتاریخی چیه سه عدی بو دانایی
خه جاله ت باری ئه شعاری ره وان و ره وشه نی تویه
كه چشمه ی ئابی حه یوان چوته كونجی تاریكه ستانی
لاكن شه هبازی اوج و ئاشیانه ی سیدرو عه رشی
ته حه یر موكری بوچی ئه سیری داوی ئالانی؟
له سایه ی تووه ئالان ئاوه دان بوو ئه و دو سی ساله
ته ماشاكه ن به بی توجی به جی رووی كرده ویرانی
شه ریكی ده وله تی ثاشای بابان و سلیمانی
به شی خوته ئه گه ر ئیل به خاكی روم و بابانی
نه وه ك ته نها وه لی نیعمه ت و ئاغای "غه ریبی"
به لكی مه خدوسی مه لایانی گه ناو و ئه شكه نه و قندول و دوذانی
ــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1- تاریخ مهاباد صمدی سید محمد - انتشارات رهرو مهاباد - سال 1373 شمسی
2- سردشت در آئینه اسناد تاریخی - حكیم زاده فریدون - ناشر مولف - سال 1383 شمسی
3-پنجاه سال تاریخ ناصری - دكتر خان بابا بیانی - نشر علم
4- تاریخ مشاهیر كرد - بابا مردوخ ( شیوا ) - انتشارات سروش تهران 1364- شمسی
5- امیر كبیر كرد و كردستان - سلطانی محمد علی - مجله مهاباد سال یكم - شماره 1 - فروردین 1380 شمسی
6- شرح رجال ایران - جلد دو ، بامداد ، مهدی - تهران چاپخانه بانگ بازرگانی 1347 شمسی
7- خاطرات میرزا كریم بهرام بیگی - به همت محمد و طاهر بهرام بیگی - مجله مهاباد 52 و 53
8- حقایق الاخبار - ناصری خورموجی محمد جعفر - بكوشش خدیوجم حسین - نشر نی - 1344 شمسی
9- سه سال اقامت در ایران - ایست ویك
10- كرد و كردستان - واسیلی نیكیتین -ترجمه محمد قاضی
11- ملل و نحل در آسیای مركزی
12- فتنه باب - مرحوم اعتضاد السلطنه - توضیحات نوایی عبدالحسین
13- تاریخ ادب و فرهنگ مكریان - بوكان - افخمی ابراهیم
م- کوردستان من
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 03-05-2015 در ساعت 02:02 PM
|