
11-13-2008
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از وبلاگ یادداشت های یک دختر ترشیده :D
هرگونه کپی برداری از مطالب این وبلاگ بدون ذکر منبع، در حکم دزدی در روز روشن است!
- این شعر به شکل"فی الکیبورد"(توی مایه های فی البداهه!) و فقط برای استفاده از عکسی که "ماری"عزیز فرستاده بود، سروده شد!
شعر داماد در دام!
نکن بر گریه ام ای دوست خنده!
که می افتی به حال و روز بنده
مرا با زور زن داده است مامان
همان مامان لجباز یه دنده!
فشار آورد بر من با غر و لند
تو گویی شغل او تولیدِ پنده!
به او گفتم خطا باشد فشارت
نکن این کار را مادر، که هَنده!
ولی گوشش بدهکارم نمی شد
و او دائم مخم را کرد رنده
که:"زن باشد چراغ خانه، مادر!
بود شیرین عسل، مانند قنده!
نشان کردم برایت دختری را
که هرکس بیند او را می پسنده!
کمرباریک و با فهم و کمالات
و موهایش بلوند است و بلنده!
جهازش کامل و باباش، تاجر
اصیل است و نجیب است و لونده!"
خلاصه آن قدر هی ورد خواند او
که گفتم:"باشه، من را زود زن ده!"
ولی حالا پشیمانم که دادم
به دست مادرم، برگ برنده
عروس خوب او چون از سر من
تمام پوست را با موش کنده!
بگوید:" قانعم من، خواست هایم
فقط یک خانه و دو تا سمنده!"
نمی دانی که اخلاقش به خانه
چه تند و تلخ و وحشتناک و گنَده!
بله... مویش بلوند است و بلنده
ولی بر گردن من چون کمنده!
طلاقش نیز ممکن نیست هرگز
نمی دانی مگر مهریه چنده؟!
 
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|