غنچه با دل گرفته گفت
زندگي لب زخنده بستن است
گوشه اي درون خود نشستن است
گل بخنده گفت
زندگي شكفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوي غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش مي رسد
تو چه فكر مي كني
راستي كداميك درست گفته اند
من كه فكر مي كنم
گل به راز زندگي اشاره كرده است
هر چه باشد او گل است
گل يكي دو پيرهن بيشتر ز غنچه پاره كرده است
|