افسانه فوریم (داستان استر و مردخای) در تورات یهودیان
در زمان اَحشَویروش، همان اَحشَویروش که از هند تا حبش بر صد و بیست و هفت ولایت سلطنت میکرد، در آن ایام در حینی که اَحشَویروش پادشاه برکرسی سلطنت خویش در دارالسلطنۀ شوش نشسته بود، در سال سوم از سلطنتش ضیافتی برای جمیع سروران و خادمان خود برپا نمود و بزرگان پارس و ماد از امرا و سرورانِ ولایتها بهحضور او بودند. پس مدت مدید صد و هشتاد روز توانگری جلال سلطنت خویش و مجد و عظمت خود را جلوه میداد. پس از انقضای آن روزها پادشاه برای همۀ کسانیکه در دارالسلطنۀ شوش از کهتر و مهتر یافت شدند مهمانی هفتروزه در ساختمان باغ قصر پادشاه برپا نمود. پردهها از کتان سفید و لاجورد با ریسمانهای سفید و ارغوان در حلههای نقره بر ستونهای مرمرِ سفید آویخته و تختهای طلا و نقره بر سنگفرشی از سنگ سماق و مرمر سفید و مرمر سیاه بود. و آشامیدن از ظرفهای طلا بود و ظرفها را اشکال مختلف بود و شرابهای ملوکانه برحسب کرم پادشاه فراوان بود. و آشامیدن برحسب قانون بود که کسی برکسی تکلف نمینمود، زیرا پادشاه دربارۀ همۀ بزرگان خانهاش چنین فرموده بود که هرکس موافق میل خود رفتار نماید. شهبانو وَشتی نیز ضیافتی برای زنان خانۀ شاهیِ اَحشَویروش پادشاه برپا کرد
|