نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 07-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

والدین به فرزند خردسال و یا کودک خود چقدر اهمیت می دهند؟؟

گاهی اوقات والدین اینگونه فکر می کنند که دوران خردسالی یعنی اینکه جلوی بچه اسباب بازی بگذاریم تا بازی کند چون او در این سن فقط به بازی و تفریح نیاز دارد. اگر به بازی های این بچه ها دقت کنیم دقیقاً کارهایی را تکرار می کنند که والدین و اطرافیان در زندگی واقعی خود انجام می دهند. گاهی اوقات والدین و اطرافیان بدون توجه به حضور بچه و با گمان اینکه او متوجه اطراف خود نیست رفتار های نا مناسب از خود بروز می دهند.

گاهی اوقات بعد از بحث و اختلاف نظرهای والدین، می بینیم که کودک هم در بازی خود دارد با شخص خیالی خود دعوا می کند و حرف های مشابهی می زند. آیا بهتر نیست والدین مشکل خود را با راه حلی منطقی حل کنند؟

تلفن زنگ می خورد، والدین چون نمی خواهند با آن شخص صحبت کنند به کودکشان یاد می دهند که بگو نیست. آیا بچه دروغگوئی را یاد نمی گیرد؟

وقتی از کودک کار بدی سر می زند مورد تنبیه والدین قرار می گیرد. اما وقتی کار مثبتی می کند آنچنان به چشم نمی آید. آیا انگیزه او برای انجام کارهای مثبت پائین نمی آید؟
این چند مورد نمونه ای کوچک از رفتار بعضی والدین بود.

چند نکتة به ظاهر کم اهمیت ولی تأثیر گذار روی کودکان:

کودک را عادت دهیم صبح ها برای مدرسه، با زنگ ساعت بیدار شود!! خواب صبح معمولاً برای بچه ها خیلی شیرین است و بهتر است این ساعت باشد که او را از ادامه خوابش باز می دارد نه ما و بهتر است که بعد از بیداری او، با ابراز اینکه ما می دانیم او خواب را دوست داشت به او بفهمانیم که درکش می کنیم و به این ترتیب باعث نزدیکی کودک به خودمان شویم.

وقت غذا خوردن، زمان مناسبی برای تربیت کودکمان نیست. مثلا اگر در این کار مشکلی دارد باید نظرمان را (نه نصیحت) بعد از غذا خوردن در فرصتی مناسب به طور غیر مستقیم به او بگوئیم. مثلا بگوئیم « اینطوری غذا خوردن چقدر لذت بخشه). کودک اینگونه بیشتر به حرف ما توجه می کند تا اینکه وقتی که دارد از غذای خود لذت می برد، بخواهیم به او در این مورد تذکر دهیم.

برای مدرسه بچه ها کفش بنددار نخریم و اگر بند داشت، موقع رفتن به مدرسه شروع به یاد دادن و نصیحت کردن او نکنیم چون دچار اضطراب شده و ذهنیت منفی نسبت به ما پیدا می کند. بهتر است این کار را در موقعی دیگر و با شرایطی مشتاقانه به او یاد دهیم. مثلا برای بستن بندها مسابقه ای ترتیب دهیم.

اگر موقع رفتن به مدرسه چیزی جاگذاشت او را سرزنش و دعوا نکنیم. به همان دلیل ذکر شده در پاراگراف قبل.

شبها موقع خواب کودکان، در کنار آنها باشیم و برایشان قصه بگوئیم. این باعث می شود به آنها نزدیک شویم و همان موقع بچه ها هم از مشکل خود یا حرفهائی که در دل دارند خواهند گفت.

به بچه ها هم مسئولیت (هر چند کوچک) بدهیم، این کار باعث می شود از همان کودکی این حس درون آنها ایجاد شود و در بزرگسالی دچار مشکل نشوند.

توی جمع اقوام و آشنایان فقط از نقاط مثبت بچه ها سخن بگوئیم، این کار نوعی اعتماد به نفس به آنان خواهد داد و آنان را برای ادامه آن کارها تشویق خواهد کرد.

نکات ذکر شده در بالا برگرفته از تجربیات والدین می باشد.

این نکات به نظر، خیلی پیش پا افتاده و ساده می آیند ولی همین موضوعات که معمولا هم نادیده گرفته می شوند در روحیه کودکان بسیار تأثیرگذار هستند، چرا که این موارد و مواردی مشابه، نوع ارتباط والدین با فرزندان را شکل می دهند. و « نوع ارتباط » است که اعضاء خانواده را در کنار یکدیگر نگاه می دارد و یا از هم دور می کند.
...
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید