موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 08-04-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


سلام ؛ حال من خوب است

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند . . .

با این همه اگر عمری باقی بود

طوری از کنار زندگی می گذرم

که نه دل کسی در سینه بلرزد

و نه این دل نا ماندگار بی درمانم . . .

تا یادم نرفته است بنویسم:

دیشب در حوالی خواب هایم ، سال پر بارانی بود . . .

خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم

دعا کردم که بیایی

با من کنار پنجره بمانی ، باران ببارد

اما دریغ که رفتن ، راز غریب این زندگیست

رفتی پیش از آن که باران ببارد . . .

می دانم ، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است !

انگار که تعبیر همه رفتن ها ، هرگز باز نیامدن است

بی پرده بگویمت :

می خواهم تنها بمانم

در را پشت سرت ببند

بی قرارم ، می خواهم بروم ، می خواهم بمانم ؟!

هذیان می گویم ! نمی دانم . . .

نه عزیزم ، نامه ام باید کوتاه باشد

ساده باشد ، بی کنایه و ابهام

پس از نو می نویسم:

سلام! حال من خوب است

اما تو باور نکن . . .



__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید