راستي ببينم شيطون هي مرتب كجا ميري و مياي نكنه تو هم آره اي نامرد با كدوم نامردي ميري
خداااااااااااااااااااااااااااا دلم شكستتتتت (اي واي دلم اي واي دلم طاقت نداره به اين آشفتگي آزردگي طاقت ندار ه خدايا خدايااااااااا) وا چقدر جلف شدم واييييييييييييييييي
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|