منيره، دختركي كه هميشه دستش را با تكه هاي خمير نان حنا مي بست، خنده از لبش نمي افتاد. او هميشه در مطبخ خانه اي بزرگ و پرجمعيت ديگ ديگ غذا مي پخت، خمير مي زد و نان را به تنور مي برد. دستانش گاهي از دوده سياه و گاهي از خمير سفيد مي شد؛ اما منيره دختر خندان مدرسه، اينها را جدي نمي گرفت.
او هنوز هم در سن بالاي ۷۰ سالگي شاد و خندان است؛ كمتر لباس تيره مي پوشد؛ هنوز براي خود عروسك مي خرد، براي نوه هايش لباس هاي زيبا مي دوزد و عاشق باغ و باغچه و گلكاري است.
گاهي كه سراغ زن هاي شاد را مي گيري، مردم مي گويند مگر زن شاد هم مي شود پيدا كرد زن هاي شاد انگشت شمارند؛ نه خيلي زياد؛ ولي خصوصيات مشتركي دارند.
فاطمه اردلان، زني ۶۰ ساله است. او هميشه با خنده و شادي از نيروي همكاري ديگران خوب استفاده مي كند و ديگران هم از اينكه به او كمك مي كنند راضي و خوشحالند؛ چون هميشه با قدرداني و احترام او روبه رو مي شوند.
او هميشه از فشار خون بالارنج مي برد؛ ولي حتي در بيمارستان هم مي خندد و با رضايت و راحتي با بيماري اش روبه رو مي شود. هيچ وقت زندگي را سخت نمي گيرد از كسي متوقع نيست و هميشه آماده كمك به ديگران است.
«نفيسه صادقي»، كارشناس پرستاري مي گويد: زنان شاد كمتر به بيماري هاي صعب العلاج مبتلامي شوند و در صورت ابتلاخيلي زودتر خوب مي شوند.
فهيمه رستمي، يكي از همين زنان شاد و دل زنده است. او و خواهرش همزمان دچار شكستگي استخوان شدند. فهيمه با نشاط به ورزش هاي روزانه خود ادامه مي داد، به استخر مي رفت و آب درماني مي كرد و دچار افسردگي نشد؛ اما خواهرش فريده دچار افسردگي، ضعف، خشم و اضطراب شد و با اينكه هر دو يك بيماري را تجربه مي كردند؛ اما فهيمه تجربه اي خوشايندتر را مي گذراند. در حالي كه دوران بيماري فريده خيلي طولاني به نظر مي رسيد.
اطرافيان و پرستاران زنان شاد دچار اضطراب كمتري مي شوند و با تدبير اين زنان بحران ها را آسان تر طي مي كنند.
مريم رامشت، روانشناس مي گويد: زنان شاد از بهره هوشي بالاتري نسبت به ساير زنان برخوردارند. آنها مي توانند شرايط زندگي را با اين بهره هوشي به سمت مطلوب خود پيش ببرند. اين زنان توانايي استفاده از حداقل امكانات براي بهره وري بالارا دارند.
«فائزه»، يكي از همين زنان شاد است. او سال هاست مادر خود را از دست داده و پدرش نيز بيمار است؛ ولي تمام وقت خود را صرف مديريت شاد امور خانه، كار و پرستاري پدرش مي كند. او خنده را هيچ وقت از خود دور نمي كند.
به نظر كارشناس روانشناسي زنان بايد آموزش شوخ طبعي ببينند. او ازدواج را مرحله جدي زندگي زنان مي داند و مي گويد زنان متاهل شوخ طبعي خود را از دست مي دهند و حتي از شوخي هاي همسران خود دلزده و گاهي نگران مي شوند. زنان زندگي متاهلي خود را خيلي جدي مي بينند و گاهي خنده را به كلي فراموش مي كنند. وي مي گويد: بايد زنان گروه ها و دوره هاي منظمي داشته باشند كه در اين دوره ها با هم بگويند، بشنوند، بخندند و جديت زندگي را گاهي به شوخي بگيرند.
او يكي از راه هاي مبارزه با بحران هاي زندگي را در اين مي داند كه آن بحران و مشكل حاد زندگي را به شكل اغراق آميزي براي خود مطرح كنند و با اين اغراق به آن بخندند.
اما اينكه آيا شادي و نشاط براي زنان وراثتي است يا اكتسابي نظرهاي مختلفي وجود دارد. «فاطمه رسولي»، كارشناس مشاور مي گويد: ضمن اينكه نقش ژن را در اين افراد نمي شود ناديده گرفت؛ اما يادگيري روش ها و مهارت هاي زندگي تاثير بيشتري در چنين اشخاصي دارد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|