در واقع این امر به خودی خود امر نامطلوبی نیست و اگر شاعر بتواند وحدت رویه خود را حفظ كند و از قوانینی كه خویش وضع كرده تعدی نكند، نباید بر او خردهای گرفت؛ چیزی كه فاضل در این مجموعه توانسته است به آن دستیابد.
نكته دیگری كه باید در شعر فاضل مورد بررسی قرار بگیرد چهرهای است كه از معشوق ارائه میشود. در این مورد هم شعر فاضل با شعر دیگر همنسلان و همقطارانش تفاوت دارد. در شعر امروز معشوق از آن تصویر خیالی و كلی خود در شعر كلاسیك فاصله گرفته و به پدیدهای حقیقیتر و محسوستر بدل شده است.
فاضل نظری هم كموبیش در برخی اشعار خود به این معشوق نظری داشته است.
ای كه برداشتی از شانة موری باری
بهتر آن بود كه دست از سر من برداری
ظاهر آراستهام در هوس وصل ولی
من پریشانتر از آنم كه تو میپنداری
هرچه میخواهمت از یاد برم ممكن نیست
من تو را دوست نمیدارم اگر بگذاری
اما در برخی از موارد نیز چندان با این اتفاق همدل نبوده است. در برخی از ابیات مجموعة «آنها» آنجا كه از معشوق سخنی بهمیان میآید خواننده به یاد شعر سبك عراقی میافتد و در نظرش بسیاری از ویژگیهای معشوق پهلو به ویژگیهای معشوق سبك عراقی میزند. در اینجا دغدغه عاشق توجه معشوق به رقیبان است و رفتارها و برخوردهای او در نظر عاشق جز حسن و نیكی نیست.
هرگاه یك نگاه به بیگانه میكنی
خون مرا دوباره به پیمانه میكنی
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است
جای گلایه نیست كه این رسم دلبری است
دشنام یا دعای تو در حق من یكی است
ای آفتاب هرچه كنی ذرهپروری است
گویی همچون شاعر قرون 7و8 عاشق، خاكسار و دستبهدامان معشوق است و سرزدن جور و ستم از معشوق، امری طبیعی است.
شادم كه به هر حال به یاد توام، اما
خون میخورم از دست تو و باز غمی نیست
گر جوابم را نمیگویی، جوابم كن به قهر
گاه یك دشنام از صدها دعا شیرینتر است
كشتهای در پای خود دیدی یقین كردی منم
سایهای بر خاك مهمان شد، گمان كردم تویی
بهنظر میرسد دلیل چنین جهتگیریای در شعر فاضل نظری، تعلقات خاطر وی به غزل فارسی و الهامات و تأثیرپذیریهایی باشد او از این گنجینة گرانسنگ دارد. توجه به این پشتوانة شعری در بسیاری موارد سبب غنای شعر فاضل شده است. اما همین دلبستگی گاهی همچون آنچه ذكر آن رفت باعث توقف شاعر در عوالمی دیگر شده و او را فرزند زمانهایی كرده است كه با زمان شاعر فاصله دارد.
نكته آخری كه باید در نقد و بررسی مجموعة«آنها» به آن اشاره كرد، علاقه بسیار شاعر به استفاده از ردیفهای بعضاً بلند است. در این دفتر از مجموع 51 غزل، 36 غزل مردف است و از میان این 36 غزل، ردیف 14عدد از آنها به بلندی یك جمله است؛ ردیفهایی همچون «حوصلة شرح قصه نیست»، «از تماشای تو میگیرد»، «...تر از این شدن چگونه» و «گمان كردم تویی» از جمله ردیفهای بلندی است كه تشخص خاصی به این مجموعه بخشیده است. من بهدرستی دلیل این تكلف شعری را نمیدانم اما گمان میكنم پیش از آنكه آنِ شاعرانهای شاعر را به سوی استعمال چنین ردیفهایی سوق داده باشد، اشتیاق او به هنرورزیها و نمایش چیرهدستیهایش سائق این كار شده است. باید معترف هم بود كه شاعر در بیشتر مواقع بهخوبی توانسته است با گزینشهای هوشمندانهاش بار سنگینی از شعریت بیت را بر دوش ردیفهای مشكل خود بیندازد.
در پایان به نظر میرسد شعر فاضل با جایگاه واقعی خود فاصله دارد و آنچه بر جریده خاطر آمده است تنها بخشی از تواناییها و شاعرانگیهای آقای مدیر است. شاید اگر فاضل نظری از توان و استعداد خویش با جدیت بیشتری بهره میجست میتوانست شعر خود را در جایگاه رفیعتری قرار دهد؛ اگرچه با توجه به دغدغهها و مسئولیتهای اجراییاش باید همین آبباریكه را نیز غنیمت شمرد.
...