نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 09-28-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ساقی! اگرم تا پر عنقا برسانی

گفتیم كه شعر پدیده‌ای زبانی است؛ اثری است كه در قالب زبان ارائه می‌شود و از آنجا كه زبان، پدیده‌ای پویا و مدام در حال تغییر و نو شدن است، شاعر نیز باید به قواعد زبانی و قراردادهای زبانی عصر خود پایبند باشد؛ چراكه او با مردم زمانه خود سخن می‌گوید، پس چه خوب است كه زبانش نزدیك به زبان رایج عصر خود باشد. اولین مساله‌ای كه در مواجهه با سروده‌های بخش اول كتاب یعنی غزل‌ها به چشم می‌خورد، همین مساله كهن بودن زبان شعر است كه در اغلب غزل‌ها مشهود است:



صد عقل مركب، دل پیچیده بباید
تا درك كند كیفیت سادگی‌ام را
ساقی! اگرم تا پر عنقا برسانی
از كف ندهم دولت آزادگی‌ام را
رهزنی را بنه فضیل آسا
رویگردان زغارت جان شو
اگر بار گناهانم عظیم است
چو یارم عیب‌پوش آمد چه بیم است؟
غیرت از كف رفت یاران، دوستی افسانه شد
زین بداقبالی سزد جانی نماند در تنی
مگرش كارگه حشر ببافد از نو
تار و پودی كه جدا گشته بدین سان از هم


برای همه كسانی كه تا به حال شعرهای كودك و نوجوان افشین علاء را با آن زبان نرم‌ امروزی خوانده‌اند، خواندن این ابیات كمی عجیب به نظر می‌آید.
البته كهن بودن زبان، واژه‌ها و تركیب‌ها ممكن است سبب دركنشدن معنای شعر از سوی مخاطب و احساس دوری و بیگانگی با آن شود كه این مشكل را می‌توان با مراجعه به فرهنگ لغت برطرف كرد. اما مشكل دیگری كه از این رهگذر ایجاد می‌شود، كهنگی و كلیشه‌ای شدن تصاویر شعر است.

طبیعتا خواننده امروزی شعر تجربه‌های حسی و عاطفی متفاوتی با مخاطب روزگاران قبل دارد. به همین سبب با این تصاویر و تركیبات احساس بیگانگی خواهد كرد. این كهنگی و كلیشه‌ای بودن در محدوده آرایه‌های ادبی و صنایع شعری هم به چشم می‌خورد. به عنوان مثال به این تضادها مراعات نظیرها و تلمیحات توجه كنید كه هیچ حرف و نگاه تازه‌ای در خود ندارند:


اگر حادث شود از ما خطایی
خطاپوشی تو را عهدی قدیم است
به ابرو زنی تیغ در چشم من
به مژگان زنم بوسه بر خنجرت
نزدیك‌تر از تیغ ندیدم به گل ای دوست
یك چند چه خواهد شد اگر خار تو باشم؟

رسد تا به هندوستان، طوطی دل
به جز چین زلف تو راهی ندارد


نكته‌ای كه باید بدان اشاره كرد این است كه زبان و تصاویر در همین تعداد اندك غزل‌ها یكدست نیست و گاه در كنار یك غزل كاملا قدمایی، غزلی كاملا امروزی و نو به چشم می‌خورد! این عدم یكدستی حتی گاه در میان ابیات یك غزل واحد هم مشهود است مثلا غزلی با این مطلع:




ناگهان با این بیت زیبا و امروزی به پایان می‌رسد:


با من كه حرف می‌زنی از خستگی نپرس
از پای تا سرم همه گوش است، بس نكن


و یا در غزل دیگری كه این گونه آغاز می‌شود:




غزل‌های این مجموعه از شاعری حكایت می‌كند كه به گونه‌ای از زمان و زبان مردم روزگار خود فاصله دارد
به چنین ابیاتی برمی‌خوریم كه زبانی كاملا امروزی و تازه دارند:








....
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید