.:: « فخرالدین عراقی » رباعیات ::.
« فخرالدین عراقی » رباعیات
بازم غم عشق یار در کار آورد
غم در دل من، بین، که چه گل بار آورد؟
هر سال بهار ما گل آوردی بار
امسال بجای گل همه خار آورد
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
دل در طلبت هر دو جهان میبازد
وز هر دو جهان سود و زیان میبازد
مانندهی پروانه، که بر شمع زند
بر عین تو جان خود چنان میبازد
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
آنجا که تویی عقل کجا در تو رسد؟
خود زشت بود که عقل ما در تو رسد
گویند: ثنای هر کسی برتر ازوست
تو برتر از آنی که ثنا در تو رسد
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
مسکین دل من! که بیسرانجام بماند
در بزم طرب بی می و بیجام بماند
در آرزوی یار بسی سودا پخت
سوداش بپخت و آرزو خام بماند
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
از روز وجودم شفقی بیش نماند
وز گلشن جانم ورقی بیش نماند
از دفتر عمرم سبقی باقی نیست
دریاب، که از من رمقی بیش نماند
|