.:: « فخرالدین عراقی » رباعیات ::.
« فخرالدین عراقی » رباعیات
یاری که نکو بخشد و بد بخشاید
گر ناز کند و گر نوازد شاید
روی تو نکوست، من بدانم خوشدل
کز روی نکو بجز نکویی ناید
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
عالم ز لباس شادیم عریان دید
با دیدهی گریان و دل بریان دید
هر شام، که بگذشت مرا غمگین یافت
هر صبح، که خندید مرا گریان دید
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
این عمر، که بردهای تو بییار بسر
ناکرده دمی بر در دلدار گذر
جانا، بنشین و ماتم خود میدار
کان رفت که آید ز تو کاری دیگر
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
افتاد مرا با سر زلفین تو کار
دیوانه شدم، به حال خویشم بگذار
دل در سر زلفین تو گم کردستم
جویای دل خودم، مرا با تو چه کار؟
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
اندیشهی عشقت دم سرد آرد بار
تخم هجرت ز میوه درد آرد بار
از اشک، رخم ز خاک نمناکتر است
هر خار، که روید گل زرد آرد بار
|