.:: « فخرالدین عراقی » رباعیات ::.
« فخرالدین عراقی » رباعیات
ای کاش! به سوی وصل راهی بودی
یا در دلم از صبر سپاهی بودی
ای کاش! چو در عشق تو من کشته شوم
جز دوستی توام گناهی بودی
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
با یار به بوستان شدم رهگذری
کردم نظری سوی گل از بیصبری
آمد بر من نگار و در گوشم گفت:
رخسار من اینجا و تو در گل نگری؟
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
نی کرده شبی بر سر کویت گذری
نی بوی خوشت به من رسیده سحری
نی یافته از تو اثری، یا خبری
عمرم بگذشت بیتو، آخر نظری
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
بردی دلم، ای ماهرخ بازاری
زان در پی تو ناله کنم، یا زاری
جان نیز به خدمت تو خواهم دادن
تا بو که دل بردهی من باز آری
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
چون در دلت آن بود که گیری یاری
برگردی ازین دلشده بیآزاری
چون روز وداع بود بایستی گفت
تا سیر ترت دیده بدیدی، باری
|