.:: « فخرالدین عراقی » رباعیات ::.
« فخرالدین عراقی » رباعیات
ای کرده غمت با دل من روی به روی
زلف تو کند حال دلم موی به موی
اندر طلبت چو لولیان میگردم
دور از در تو، دربدر و کوی به کوی
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
تو واقف اسرار من آنگاه شوی
کز دیده و دل بندهی آن ماه شوی
روزیت اگر به روز من بنشاند
از حالت شبهای من آگاه شوی
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
هر بوی که از مشک و قرنفل شنوی
از دولت آن زلف چو سنبل شنوی
چون نغمهی بلبل ز پی گل شنوی
گل گفته بود هر چه ز بلبل شنوی
๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ๑ᴥ
ای لطف تو دستگیر هر رسوایی
وی عفو تو پردهپوش هر خود رایی
بخشای بدان بنده، که اندر همه عمر
جز درگه تو دگر ندارد جایی
|