دوستان گرامیم سلام مجدد امیدوارم این تاپیک یا به عبارت بهتر موضوعی را که قبلا ایجاد کرده بودم و بدلایلی تاخیر در ارسال مطلب به آن پیش آمد بتوانم بهتر ادامه دهم البته همکاری دوستان لازم است در بهبود کیفیت کار
اینبار می خواهم صنعت لف و نشر را توضیح دهم که از جمله صنایع معنوی در شعر فارسی محسوب می شود
گفتنی اینکه صنایع شعر فارسی بر دو گروهند یکی صنایع لفظی که مربوط و ناظرند بر موسیقی شعر وآهنگ آن و همینطور هر نوع هنر نمایی شاعر که ظاهر لفظ را تحت تاثیر قرار دهد از جمله سجع و موازنه و جناس و از این قبیل. در اینحال شاعر یا گوینده سروکار خواننده را با کلام آرایی و بازی با کلمات می اندازد و هنر خود را در آرایش ظاهر کلام به آنگونه که می خواهد می نماید اما صنایع معنوی دایرند بر محتوا و معنا و به عبارتی درون شعر از جمله صنعت مراعات نظیر، تضاد، تلمیح و بقیه که شرح آنها بعدا خواهد آمد
اما لف و نشر صنعتی است که طی آن گوینده دو یا چند لفظ را در سخن می آورد و کلمات مرتبط با آنها را در بخش دیگر کلام احضار می کند. رابطه لفها و نشرها می تواند رابطه مفعول و فعل فاعل و فعل مسندالیه و مسند و مانند اینها باشد. لف و نشر در ادبیات ما بر دو گونه است: مرتب و مشوش در لف و نشر مرتب شاعر مراعات ترتیب توالی لفظها و جایگاه آنان در سخن را می نماید و در نوع مشوش اینکار صورت نمی گیرد شمس قیس رازی در المعجم فی معاییرالاشعارالعجم لف و نشر مرتب را به اینگونه شرح می دهد:
لف و نشر مرتب آنرا دان
که دو لفظند هردو یک معنی
لفظ اول به معنی اول
لفظ دوم به معنی ثانی
که البته لف و نشر مرتب از لحاظ شعری بسی هنری تر و دلنواز تر است
با ذکر مثالی درک مطلب را آسان می کنیم:
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگی حزین و جامی بنواز یا بگردان
در این بیت که از حضرت حافظ است لفها و نشرها هرکدام به ترتیب خود وبه رنگ مشترک آمده اند که لف ونشر مرتب است اما دراین بیت از خود حافظ نوع مشوش لف ونشر نشان داده شده است:
معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
که با مشاهده و مقایسه کلمات با کمک رنگ آنها منظور بهتر آشکار می شود
اما شاعر بزرگمان فردوسی طوسی پاکزاد که رحمت ابدی بر ترتبت پاکش باد در چهار مصرع این صنعت (لف و نشر مرتب) را به حد اعجاز بکار برده است
به روز نبرد آن یل ارجمند
به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سرو سینه و پا و دست
یعنی آن پهلوان هنگام نبرد با شمشیر سر برید، با خنجر سینه درید، با گرز پا شکست و با کمند دست ببست.
و در ادب گرانمایه پارسی لف و نشر مرتبی به این زیبایی تکرار نشده است.
یا علی مدد