نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 10-13-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خاطره ای از احمد شاه مسعود و ارد بزرگ :

خاطره اي از احمد شاه مسعود و ارد بزرگ :
اين خاطره حكايت از روابط نزديك اين دو تن دارد كه در طي سالهاي تنهايي احمد شاه مسعود و ظهور و قدرت دو چندان طالبان ، كه كابل ، هرات و مزار در اختيار طالبان و نيروهاي متجاوز پاكستان بود . هر روز دهها بار مناطق اندك باقي مانده بمباران مي شدند و در آن هنگامه ، كه افكار عمومي مي پنداشت شير تنگه پنجشير ( مسعود ) به زانو در خواهد آمد، و اندك نيروي مردم افغانستان هم قرباني سياستهاي آمريكايي دولت پاكستان و عربهاي متجاوز امارات واقع شود . ارد بزرگ ، احمد شاه مسعود را مورد حمايت خويش قرار مي دهد و چنانچه در آن خاطره مي خوانيم احمد شاه به شدت تحت تاثير روح بزرگ او قرار مي گيرد . در اين خاطره زيبا مي خوانيم ارد بزرگ هديه اي براي احمد شاه مسعود مي فرستد . آن هديه در واقع يكي از آثار هنرمندانه اوست. تابلويي فوق العاده زيبا ، با تمي شگفت انگيز ... در آنجا شير سنگي است كه پايش زخم برداشته و آهوي ظريف و كوچك ، گونه خويش را بر زخم گذاشته تا خون بيرون نزند ... اين تشبيه و استعاره زيبا گوياي درك عميق ارد بزرگ از شرايط نه چندان مناسب احمد شاه مسعود را داشت . و در ادامه آن خاطره مي خوانيم وقتي احمد شاه آن اثر را از پيك ارد بزرگ ، در طي مجلسي دريافت مي كند شديدا منقلب و دگرگون مي شود و چهره آرام و متين او به هم مي ريزد او در آن جا از خواب شب قبل خود به نزديكانش سخن مي گويد بله خوابي كه از ارد بزرگ ، يك اسطوره مي سازد و براي قوم افغان آشنايي ديرين مي شود ...

احمد شاه مي گويد "خواب مي ديدم پايم در نبرد زخمي شده و در آن هنگامه تنهايي مردي با لهجه ايراني مي گفت احمد شاه ناراحت نباش ، تو فرزند ايراني !! . و در ادامه مي گويد آن مرد بزرگ بسرعت پايم را مي بست تا جراحتم التيام يابد "
اين خاطره زيبا از جهات گوناگون قابل ارز يابيست نگاه عميق و مسئوليت شناس يك هنرمند را نشان مي دهد . او خود مي انديشد ، احساس مسئوليت مي كند و بدون آن كه منتظر اين و آن باشد دست به عمل مي زند شايد امروز اين خاطره با همان آدمهاي اندكي كه از آن خبر داشتند هيچ گاه گفته نمي شد و اين راز همچون راز مرگ احمد شاه در دل تاريخ مدفون مي شد ، اما! اما ارد مسئوليت خويش را پيش وجدان و آرمانهاي خويش به انجام رسانيده است . او به هنر ايراني به عنوان ابزاري مي پردازد كه مي تواند قسمتي از خلقت انساني كه نيروي ست آسماني ، را براي رهايي و كمال بشر بكار گيرد آثار او مادي نيستند و با نگاه مادي هم غير قابل تفسيراند ، بقول دكتر مهرانفر براي شناخت ارد لازم است .
تائو ، فردوسي بزرگ و خيام فيلسوف را بشناسيم او از تائو لطافت و گذرايي و از فردوسي بزرگ هدف و آرمان مقدس و از خيام فيلسوف جهان فاني و بي ارزش را آموخته است .
احمد شاه مسعود به گفته يارانش در سفرها و منزلش در كنار قرآن ديوان حضرت حافظ را هرگز از خود جداي نمي كرد و ارادت خواصي به حافظ گرانمايه داشت .
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید