در دیوان حافظ بالغ بر ۶۰ مورد واژه «سرو» به کار گرفته شده است. در اکثریت قریب به اتفاق این موارد، بین قامت معشوق و قد سرو ارتباط ایجاد شده است اما این ارتباط البته ساده و ابتدایی به نحوی که در شعر شاعران پیشین به چشم میخورد، نیست.اگر در این همانندی تراشکاری و ظرافت کاری ویژه حافظ هم به چشم نخورد، تمامت این تشبیه در خدمت کلیتی قرار گرفته است که فرم شعر را در محور افقی سامان میبخشد. مثلا در بیت
طیره ی جلوه ی طوبی قد چون سرو تو شد
عبرت خلد برین ساحت بستان تو باد
اگرچه با تشبیه معمول و ساده«قد چون سرو تو» روبه روییم، در عین حال این قد جلوه طوبی را طیره میکند و بستانی که سرو قامت معشوق در آن قرار گرفته است، در لحنی انشایی و دعایی عبرت خلد برین خوانده میشود. به عبارتی دیگر شاعر با تشبیه قد به سرو، کار را تمام شده نینگاشته و سراغ کشف و ابداعی دیگر و البته بی ارتباط نرفته است. تکنیک دیگر حافظ در به کارگیری واژه سرو، آوردن صفت- یا صفاتی- برای این واژه است:
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
***
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
تا سهی سرو تو را تازه تر آبی دارد
سرو بلند، سرو چمان، سرو سهی بالا، سرو خرامان، سرو سهی، سرو ناز، سرو صنوبر خرام، سرو سرکش، سرو گل اندام، سرو دلجو، سرو روان، سرو آزاد، سرو نازپرور، سهی سرو خرامان، سرو سیم اندام و... از این جملهاند.
البته در فرهنگهای فارسی انواعی برای سرو ذکر کرده اند که باتوجه به آنها بخشی از صفتهای فوق بیانگر نوعی خاص از سرو میباشد. کما این که سرو سهی به سروی اطلاق میشده است که دو شاخه اش راست باشد، سرو ناز شاخههای متمایلی داشته است و سرو آزاد به لحاظ این که شاخههایش راست رسته و یا چون از کجی فارغ است به این نام خوانده میشده است.
درباره انتساب صفت آزادگی به سرو، ارتباط آن با ناهید که در اساطیر و افسانهها رمزی از آزادی و آزادگی به شمار میرود، هم قابل ذکر است.
افزودن مضاف الیه به این واژه نیز از دیگر کارکردهای متفاوت حافظ است: سرو جویبار، سرو چمن، سرو لب جویبار، سرو چمن خلد و... در این شمارند.
گاهی حافظ به صفتی از صفتهای سرو بسنده میکند و آن را جایگزین موصوف به کار میگیرد. هر چند بدین ترتیب نوعی خاص از سرو را مدنظر دارد:
جویها بسته ام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی