در این که حافظ بعضا تمام یا بخشی از تصویر خود را از شاعری دیگر وام گرفته است، امروزه تردیدی نیست اما نکته جالب این است که شاعر گاه از خودش تقلید میکند، به عبارتی دیگر تصویری از تصاویر خود را چند بار تکرار میکند:
قد تو تا تو بشد از جویبار دیده من
به جای سرو جز آب روان نمیبینم
***
بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
***
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
تا سهی سرو تو را تازه تر آبی دارد
***
جویها بسته ام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی
سخن سرانجام، بهره گیری حافظ از تمام ظرفیت واژگان از جمله واژه مورد بحث ماست. سرو در تاریخ و فرهنگ ایرانی تشخصی نمایان دارد. در شالهای ترمه و قلم کاریهای اصفهان شکل سروی مشاهده میشود که سرش کمی خمیده است. در کیش زردشتی، به روایتگشتاسپ نامه دقیقی سروی به دست پیامبر این آیین در جلوی آتشکدهای در کاشمر کاشته میشود که بعدها به سرو کشمر معروف میشود. این درخت سرشتی بهشتی دارد و بر ایمان گشتاسپ پادشاه کیانی، پسر لهراسپ گواه است و بر هر برگش نام این پادشاه نوشته شده است. به هر روی سرو از درختان مورد اعتنا در آیین زردشتی است:
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
***
بلبل از شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
جالب این جاست که بلبل نیز در فرهنگ زردشتی زندواف، زندباف و زندخوان نامیده شده است. این مرغ خوشالحان در این آیین یا مشبه به است برای مردی که زند میخواند (زند تفسیر اوستا به زبان پهلوی در دوره ساسانی است.) و یا سرشتی مینویی دارد و مورد اعتنا و توجه این آیین است. در هر صورت از دیگر مرغان ممتاز است.
منبع: khorasannews