نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 11-04-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!خواهر کوچکم از من پرسيد من به او خنديدم کمي آزرده و حيرت زده گفت: روي ديوار و درختان ديدم. باز هم خنديدم گفت: ديروز خودم ديدم پسر همسايه پنج وارونه به مينو ميداد ! آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بي گمان مي فهمي پنج وارونه چه معنا دارد!


شاعران می گویند: " نقره بر صفحه سرخ چقدر خوشرنگ است"! و من از این تعبیر،روز و شب با سیلی میکنم صورت زردم را سرخ و بر این گونه سرخ میکِشم اشک سپید تا بگویم به تمام شعرا در همه عمر می شود شعر شما را به رخ خویش به تصویر کشید..



به تو عادت دارم


مثل پروانه به آتش، مثل عابد به عبادت


و تو هر لحظه كه از من دوری، من به ویرانگری فاصله می اندیشم


در كتاب احساس واژه فاصله یك فاجعه معنا شده است


تو توانایی آنرا داری كه به این فاجعه پایان بخشی



فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم/ دلم چون دفترم خالی قلم خشكیده در دستم/ گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم/ به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم /رفیقان یك به یك رفتند مرا با خود رها كردند /همه خود درد من بودند گمان كردم كه همدردند


سیب سرخي را به من بخشيد و رفت/ ساقه سبز مرا او چید و رفت/ عاشقيهاي مرا باور نکرد / عاقبت بر عشق من خنديد و رفت/ اشک در چشمان گرمم حلقه زد/ بي مروت گريه ام را ديد و رفت/ چشم از من کند و از من دل بريد/حال بيمار مرا فهميدو رفت/ با غم هجرش مدارا مي کنم /گر چه بر زخمم نمک پاشيد و رفت... رفت... رفت... رفت


من غزلواره چشمان تو را مي خواهم... دست بي رحم زمان فاصله مي اندازد... گرچه معني رسيدن ويکي گشتن بود... عشق در حد توان فاصله مي اندازد... صحبت از قسمت وتقدير نکن مي دانم... بين شوريده دلان فاصله مي اندازد... بايد از خويش گذشت وغم يکديگر خورد... صحبت سود وزيان فاصله مي اندازد

روي قبرم بنويسيد کبوتر شد و رفت* زير باران غزلي خواند ، دلش تر شد و رفت* چه تفاوت که چه خورده است غم دل يا سم* آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت*روز ميلاد همان روز که عاشق شده بود* مرگ با لحظه ي ميلاد برابر شد و رفت* او کسي بود که از غرق شدن مي ترسيد* عاقبت روي تن ابر شناور شد و رفت* هر غروب از دل خورشيد گذر خواهد کرد* پسری ساده که يک روز کبوتر شد و رفت


مرو از پيشم و عمري نگرانم مگذار/يا چو رفتي باميد دگرانم مگذار/گاهگاهي بمن از مهر پيامي بفرست/فارغ از حال خود اي جان جهانم مگذار/بر دلم داغ غم عشق تو ايام نهاد/تو دگر داغ غم هجر بجانم مگذار/منشين در بر غير و مبر از ياد مرا/غم ديگر به غم و درد نهانم مگذار/چون دم صبح بروز سيهم خنده مزن/در کف گريه از اين بيش عنانم مگذار/جز تو چشم طمع از هر دو جهان پوشيدم/ پس تو تنها دگر اي سرو روانم مگذار/حاصل من که ز هستي همه ناکامي بود/برو اي عمر و بجا نام و نشانم مگذار/دامن از دست من دلشده ايدوست مکش/درسر فرقت خود تاب و توانم مگذار / پای بر دیده »............« بنه ای مایه ناز/ مرو از پیشم و عمری نگرانم مگذار


به نسیمی همه راه به هم می ریزد/کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد/ سنگ در برکه می اندازم و می پندارم/ با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد/ عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است/ گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد/ آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است/ دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد/ آه یک روز همین آه تو را می گیرد/گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد


بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست/ آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست/ مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب/ در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست/ آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد/ بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست/ بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است/ مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست/ باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق/ وسکوت تو جواب همه مسئله هاست
.............................
ویرایش شد
رزیتا2




__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )

ویرایش توسط رزیتا : 11-04-2009 در ساعت 10:02 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید