چشمانم برای دیدن واژه ات بیقرارند
اما چگونه بنویسم؟
مدادهای سیاه برای نوشتن نام سپیدت نامحرمند!
عزیز من!
طرح روشنت را بر تن کدام سیاهی نقش کنم
تا تو را بنگرم !!
نه ، دلم راضی نیست
باشد، تو سهم دیدار من نیستی ...
تنها زمزمه ات می کنم
من به تکرار واژه ات نیز خشنودم ...
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !
نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!
چه سنگبارانی...
گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!
" خانه خدا سنگ است "