همه جا مي گردم، آسمان ،دره و كوه!!!
تا بپرسم از او، كه براي چه كسي مي تپند اين قلبها
در زمانيكه قروني است كه عشق، اين دليل طپش و هستي دل!!!
نيست لايق كه دگر هيچ دلي..!
از برايش به طپش در آيد!...
در سرش فكر عجيب طغيان، در دلش قلب كه نيست!!!
تكه اي سنگ سياه،... و دگر هيچ دلي در ميان نيست كه بايد بتپد!!!...
واي به ما... ما چرا زنده بمانيم؟...
در اينجا كه دلي نيست و دلداري نيست،
به حسادت ز شقايق؟...يا به تقليد زميني پر ز گندم؟!ه چه شوق؟.!
من وتو اندر اين عصر سياه،
كه به جاي گل قاصد... موشك و جت به هواست!...
آسمان ابر ندارد ديگر...بركه و رود پر از آب دو چشمان شماست!...
هر كلاغ شده خواننده سر شاخه ئ بيد...و دگر نسل كبوتر به فناست...!!!
و كنون آن جمله سهرا ب كه فرمود:
مرگ پايان كبوتر ها نيست، ...شده يك افسانه!!!ديگر حتي با شقايق هم ... زندگي بي معناست...!
تا شقايق هست زندگي بايد كرد!!!
زندگي مرثيه ثانيه هاست!...زندگي بي دل،چه بگويم كه خطاست!...
اين دليل طپش و هستي دل،... با همه كرده وداع!!!
زندگي بي دل ، دل بي عشق خطاست.
همه جا مي گردم آسمان ،دره و كوه..!!
تا بيابم مهرباني تا بپرسم از او
مهربانی جایش در میان همه دلها خالیست!!!