اطلاعات ناچیز و مختصری که از فرهنگ و ادب دوران هخامنشی بدست ما رسیده است میتواند مبین این حقیقت باشد که در دوران درخشان تمدن هخامنشی کشور پهناور ایران (ایرانشهر) مرکز دانش و فرهنگ و هنر جهان آن روز بوده است و این تمدن درخشان تا هجوم اسکندر کجستک در سراسر آسیای میانه و شمال آفریقا پرتو افشانی میکرده است و در این دوران، در شهرهای بزرگ ایران شهر کتابخانهها و دانشگاهها وجود داشته و جوانان را به فرا گرفتن دانشهای سودمند راهبری و راهنمایی میکردهاند.
اسکندر مقدونی پس از دست یافتن به گنجینههای هخامنشی با خشم و نفرتی فراوان که راییده حسد و بغض او بود بنا بود آثار گرانقدر هنر و ادبی ایران پرداخت و این وقایع شرمآور و ننگین آنچنان در جهان آن روز منعکس شد که مورخان یونانی نیز نتوانستند آنرا به فراموشی بسپارند و ندیده انگارند و منکر شوند.
انگیزه اسکندر در نقل آثار ادبی و علمی ایران به اسکندریه و نابود ساختن و سوزاندن کتابخانههای ایران از آنجا سرچشمه میگرفت که به اعتراف مورخان یونانی تمدن خیره کننده هخامنشی او را گیج و مبهوت ساخته بود و نمیتوانست آن همه جلال و شکوه و ادب و فرهنگ و هنر پیشرفته را ببیند و تحمل خواری و زبونی کند، اسکندر و همراهانش خود را غالب میپنداشتند، لیکن آنگاه که با تمدن و فرهنگ و هنر ایران تلاقی کردند خود را مغلوب دیدند و برای محو آن آثار به منظور تخفیف در خفت و خواری بنابودی و پراکندگی آن آثار دست یازیدند.
...
..
.
منبع:
فرهنگ و مردم اردیبهشت ۱۳۵۴ شمسی