سلام و گشت منالين حالتان خاصه عزيزانم نه فرگل جان از بس اي ادمينتان كوروش مانه تحويل ميگيره از خوشي مرديم بابا بي مرام اي همه ما هر دفه حالشه ميپرسيم ولي او بي معرفت يه نميپرسه تاري زندست يا مرده چه بكم دي خو باشش دور دور شوخي موكونيم شايد يه سري بزنه كه اونم نميشه خوب خودت خوبي بابا چه موكوني با كار و زندگيت
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|