نمایش پست تنها
  #367  
قدیمی 11-11-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه کولانه نمایش پست ها
سلام
همه تانه لوو دادم و برگشتم و به طور مخصوص هم گفتم تاری بود که منو اغفال کرد ها ها ها
فرگل جان چش دیدن همه دارن چش دیدن ادمینه ندارن هی وایسادن م بمیرم تا بیان جاگمه بگیرن به علییی اگه بمیرم آآااااااا
ااادقتان نمیمیرم تا هی دق بکشتم !


وه ی داش تاری ؟بابا تو جوصله نداری پستای مایه توی پاتوق فعالا بخونی م چه بکنم تازه اونجانه م نوشتی که فلانی اله بله جیمبله ها ها ا
بابا به علی اونجا احوالته پرسیدم یک دو دفه..
الان چجوری براگم ؟
سوالیه که اونجا جواب ندادی ایجا برای همه بکو
ای قضیه مالزی و لیزیک چیه بعضیا میدانن و من و بعضیا نمیدانیم ؟
هههاها
به جناب ادمين بالاخره تشريف فرما بيدن هايده كوره كر خاص ديارت نيس
كره م همه پستا ر ميخوانم به همه جا هم سر ميزنم مبادا كسي شلوخ پلوخ بكد اخه نه براكمي نگرانم دوباره احوالت پريشان بشه دست درد نكنه ميدانم ولي خو زياد تحويلمان نگرفتي گفتم شايد هنوز دلخوري به هر حال هر جا هستي موفق باشي
بابا ما يه سفر چند روزه رفتيم مالزي اي رزيتا ماره كشت به علي هي گفت مالزي مالزي جيگيلدان مالزي كوفتمان شد قضيه ليزيكم چيزي نيست فقط سر به سر اي رزيتا عينكي ميزارم اونم كم اورده ميگه تونم برو ليزيك كن اي بچه ها ره ديدي سر به سرشان ميذاري كم ميارن لجته ميخوان با تكرار حرفت در بيارن اينم او قضيست خودت كه ميداني ها اري همونه
راتي رزيتا خانم جا زنبوره خوب شد ايشا.... به هر حال نه از بس خوگشلي زنبوره مياد تو خانه نيشت بزنه اخه مامور من بيده
ولي اميدوارم حاجتت هر چي هست خدا بشت بدتش هي الان دعات كردم ا ا خوبه اگه قابل باشيم خدا كه چند ساله ما ره فراموش كرده و گرنه مشكل خودمه اول حل ميكرد به هر حال من به همه بچه ها سلام عرض مكنم و اميدوارم حال همه خوب باشه به همه تاز واردهاي كرمانشاني هم خوش آمد عرض ميكنم
آريانا جان بري تو هم دعا ميكنم هر چي از خدا ميخواي بشت بده پير شي پسرم
فعلا دي عرضي ندارم ميتانيد برين سر كاراتان
راستي رزيتا جان برات يه عينگك خريدم الماني اصله خو ميدانم ته استكانيه ولي عيب نداره فعلا بزن چشمت تا ايشا... آقاتان ببرتت دكتر ليزيك بكنه او چشاي ور قلمبيدته

__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید