مثل يك بارگران بر دوشم
مثل باران شديدي كه دلت مي گيرد
مثل احساس كبوتر كه رهايي خواهد
مثل يك مسافر سر در گم
مثل يك لحظه كه انگار نفس مي گيرد
مثل تنهايي فردي در جمع
مثل ويراني دل
مثل رگبار دعا بر لبها
كه ندارد حاصل
مثل آن لحظه كه در مي يابي
كه چقدر تنهائي
و چقدر دلگير است
طعم آن غربت با خود بودن
و چه مظلومانه،
از خدا مي خواهي
آنچه در قلب تو،
مي جوشد
و صداي
حافظ
ماندگار است در خلوت من
من و او
و خدا
و تمام لحظات با هم
گله و اشك و دعا
و اميد
و دل ساده من
|