نامهای ترکيبی
در مورد نام های ترکيبی بيش از هر چيز ابتکار گذارنده شرط است و خودمیتواند با استفاده از ذوق و سليقه خود و تسلط بر واژگان گيلکی و شناخت اجزای آن دست به گزينش نامی جديد بزند، بی آنکه به اصالت نام خدشه واردآيد.
همچنين اين نام را میتوان بر اساس حوادث و يا...
که در زمان تولد مشاهده میشود انتخاب نمود. مثلا اگر دختربچهای در زمان شکوفه دادن درخت سيب به دنيا بيايد، نامش را سِبگول(گل سيب) میگذارند.
يا نامهايی نظير مَهتُوْ شب(شب مهتابی)، کاسآقا (پسر زاغ چشم)، سورخِجول( صورت گل انداخته) و...
ديگر کلمات و صفات
کلمات و صفاتی نظير ياور(کمک)، نازبداشته(نازپرورده)،گولاز(افتخار ، مباهات)، فوتور(زبر و زرنگ) و...
در اينجا نيز چند نمونه از نامهای گيلانی را برای آشنايی بيشتر شما ذکر میکنم:
اسامی مشترک بين دختر و پسر
اَياز(شبنم)، راپا(منتظر)، شوروم(مه صبح گاهی)، چيکا(نام پرنده)، آموج(آموخته، خوگرفته)، قاينا(قانع، متقاعد)، ليما(اسم کوهی در حوزه تنکابن)، ورف(برف)، گيلهوا(باد شمال شرقی)، ونی(بلندترين قله فومنات)، ماز(نام کوهی ميان گيلان و مازندران)، سورخِ جول(صورت گل انداخته)، گولاز(افتخار و مباهات)، فوتور(زبر و زرنگ، آتشپاره)، فوتيربلا(زبر و زرنگ،آتشپاره)، شيلان(اطعام و انفاق عامه مردم به شکرانه سلامتی و همچنين وسعت و گشايش رزق و روزی)، شوکا(برزه، نام کوچکترين گوزن ايران که در جنگلهای گيلان زندگی میکند)
اسامی دختران :
يالمند(تيرکمان، قوس و قزح)، آييل(پری شاهرخ، نوعی پرنده)، هارای(گريه ،فغان)، ووشه(خوشه)، وارش(باران)، پامچال(نوعی گل)، تال(نيلوفر وحشی)، گِئشه(عروس، عروسک)، تیتی(شکوفه)، ناجه(آرزو)، نيلو(اسم مکان در اشکورات)، نينای(عروسک)، اَرسو(اشک غم و شادی)، اليزه( اسم محلی در رودبار)، آمولای(پروانه)، برفانک(پرندهای از انواع سهره)، بیبی(کرم ابريشم)، پاپلی(پروانه)، پرزه(آهو)، ترمی(مه)، تلايه(صبح خيلی زود)، چولی(چکاوک)، روجا(ستاره)، ساره(ستاره)، سيتکا(مرغ مينا)، شامار( ملکه، بهترين مادر)، ليرو(گلی زرد رنگ با ساقه بلند و بسيار معطر)، ماسو(روشنايی ماه)، مليجه(گنجشک)، رزِ ووشه(خوشه انگور)، ايسپيلی( گياه گلدار آدونتيس تابستانه)، مهتو شب(شب مهتابی)، گولصفا(گل لالهعباسی)، گولتره(نيلوفر صحرايی)، کاسخانم( دختری که چشمان زاغ(آبی) دارد)، نازبداشته(ناز پرورده)، مستوره(نمونه)، کاسی(از اسامی دخترانه روستايی و به معنی چشم زاغ)، کاسگول(ازديگر نامهای محلی گياه سوتهواش است که از گلهای وحشی صحرايی به حساب میآيد و به نام گل استکانی در منازل میکارند)، مريمبانو(گوشماهی يا صدفهای به رشته در آورده و گردنبند شده)، پلهام(گل صورتی و سفيد با مزه بادام تلخ و ميوه سياه)، سيلانی( پرندهای با سينه سفيد و بالهای سياه که از گنجشک بزرگتر است)، کِلِکا(دختر کوچک)، گيلِکور، کورهکا(دختر کوچک)
اسامی پسران :
خوجير(زيب، خوب، جميل)، اوخان(پژواک)، ايجگره(فرياد)، تام (آرام و ساکت)، توکالی(قله کوه)، دامون(جنگل)، شراگيم(اسم تاريخی)، گيلداد(اسم تاريخی)، موتا(از سرداران باستانی)، نسپر(از انواع پرندگان جنگلی خوش آواز)، نومود(برازنده، در خور)، نيما(کوهی در شمال، يوش مازندران)، ورنا(نام باستانی و کهن)، والای(تلاطم)، واشک(عقاب تالابی،ازپرندگان تابستانی)، نوبيل(از محلههای رشت)، کاسان(نام دهکدهای ست)، سراوان(نام روستايی ست)، گولعلی(از اسامی مذکر گيلانی)، ساجعلی(زلفعلی)، ياور (کمک)، گورج(نام مکان)، ميکال( نام مکان)، شوئيل(نام مکان)، گسکر(نام مکان)، کيسوم(نام محل)، ليسار(از رودهای گيلان است در شمال گرگانرود جاری است)، گيلانشا(مرغ باران که چون آوا سر دهد باران نازل خواهد شد.)، اسفار(اسپار، شکل محلی خزری ميانه اسوار است، وی پسر شيرويه و يکی از رهبران نطامی ديلمی است)، امينای(نام يکی از شاعران گيلانی، امينای رودسری)، کياملک(از مقتدرترين امرای سلسله هزاراسبی اشکوری بود)، کوشيار( رياضيدان و اختر شناس برجسته و نامدار گيلانی)، وَهرَز(نام يکی از بزرگان گيلانی)، گيلک(اهل گيلان)
..به هرحال آنچه در اين خلاصه آمده است، گزيدهای مختصر است از نامهای گيلانی [گيلکی درستتر است. چون آقای جکتاجی مجموعهای از نامهای گيلان ومازندران را گرد آوردهاند] که سه ويژگی در آنها رعايت شده است:
1- نامهای مستند و باستانی گيلان [و مازندران] (نام بزرگان، فرمانروايان،سرداران و...)
2- نامهايی با نمودهای طبيعی (روده، کوهه، پرندهگان،گلها و...)
3- نامهای ترکيبی (با استفاده از پسوندها و پيشوندها ياترکيب کلمات و...)
درمورد نامهای تاريخی بيان اين نکته ضرورت دارد که معنی برخی از اين نامهادقيقا مشخص نيست و اين به خاطر گذشت زمانی معادل چندين قرن است که درگيلان [در کل سرزمين گيلکان] منجر به نسيان ملی شده است و در نتيجه معانی آنها از ياد ما رفته است مگر اينکه پژوهشی عميق در این زمينه صورتپذيرد. ولی به هرحال اينگونه نامها از اول بیمعنا نبوده است، چه در غيراين صورت هرگز فرمانروا يا سرداری حاضر نمیشده نامی مجهول بر خود گذارد،مگر اينکه به اصالت و آهنگ ان اعتقاد داشته باشد. گذشته از آن، اينگونهنامها فقط مختص بزرگان و رجال نبوده است. بدون شک مردم عامی و زحمتکش زمان نيز بهکرات از آنها استفاده میکردند و برروی فرزندان خودمینهادند، منتها تاريخ ما تاريخی است که بيشتر از فرمانروايان، شاهان،سرداران و خواص ذکر نام کرده است و کمتر به عوام و زحمتکشان و مردمتنگدست پرداخته است...
...اين فهرست دربرگيرنده سيصد نام برای دختران و پسران گيلانی [ومازندرانی] است. با اميد اينکه پدران و ماردان گيلانی [و مازندرانی] ازاين الفبای هويتی به خوبی استفاده کنند و در عين حال خود جستجوگر نامهای زيبای ديگر گيلانی [و مازندرانی] باشند.